شوهرم شرکت کار میکرد اخراجش کردن
مادرش گفت بیا پیش من کار کن مادرش تو یه بازارچه تو شهرمون بوتیک داره شوهرم الان ۱ هفتس که میره اونجا از ساعت ۷صبح میره تا ۵ ظهر بعد میاد خونه دوباره ۹ میره تا ۱ شب.منم میگم خو یکم بیا خونه اونموقع شرکت بودی بیشتر خونه بودی
خلاصه امروز صبح پاشد ساعت ۷ رفت ساعت ۱ شب اومد خونه یه زنگم بهم نزد فقط گفت ببخشید منم هیچی نگفتم اصلا باهاش حرف نمیزنم از اونموقع یعنی چی که یه سر نیومد بهم نزد ببینه مردم یا زندم؟خودش گفت ساعت ۸ صبح در اصل باید برم ولی بخاطر تو ۷ میرم که زود بیام خونه پیشت باشم ولی اصلااا نیومد کل روزو تا شب گریه کردم اخر سرم که اومد یه لباس از بوتیک مامانش اورد واسم گفت امروز مشتری کم اومد یه لباسم واسه تو برداشتم
اصلا نگاه به لباسم نکردم نمیتونست توی همون تایمی که مشتری کم اومد یه زنگ به من بزنه یا بیاد خونه؟؟؟خیلی دارم غُصه میخورم. از صبح تا شب پیش مادرشه من تو خونه غصه بخورم.