یه آقاهه هست هرسری میاد جلو درمون جوب و کوچه رو تمیز میکنه شوهرم هرچی میخره اگه جلو در باشه بهش میده بعد اون روز به شوهرم گفتم تو کیف ام پول هست ببریم بهش بدیم اندازه پنجاه تومن تو کیف ام بود کلی تشکر کرد بعد الان به شوهرم میگم براش غذا بپزم شب ها ببر بده بهش میگه بنده خدا کجا بخوره دست و بال اش کثیف یه نذری دارم تصمیم گرفتم پول اون نذر بدم به این آقاهه یه پرس غذا هم براش بپزم