ما بدبختیم عمم قهر کرده بود هر وقت میرین یزد دیدن ما نمیاین
مامانم تصمیم گرفت اینبار اول بره خونه اونا ماهم مجبور به اطاعت
بعداز مدتها اومدیم یزد مامانبزرگمو ببینیم ولی سه روزه عمم نمیزاره بریم پیششون
خسته شدم
شماهم باید یه فکر اساسی بکنی
ادم که همیشه بدار نیستیه وقتایی نداره اگ شرمنده بشه چیکار کنه،
به نظرم از یه مشاور خوب و کاربلد کمک بگیرید