تیغ از زخم زبان باشد
که فریام از اوست
،
آدمی بحر بلا باشد
که فریادم از اوست
،
تو چه دانی که دلم زخم زبان خورده تنم وصل وصال
و که آری در این خرقه عشق درمانم ز اوست
،
بهار ما نفس سرد و چشم گریان است
گل در دستم وداع با جان یاران است
،
دست لرزانم سلامی به اهل طغیان است
تیغ در قلبم نشان مرگ مردان است