خانما ما عصر دعوت شدیم با عمو و عمه و زنعمو ها بریم توی جنگلای اطراف تا ۱_۲ شب بمونیم
خب
من یجوریم تو جمعشون .. معذبم و غیر ازی عمم با بقیه خیلی حال نمیکنم
یکی ازعمه هام پولداره خیلی خودشو میگیره بدم میاد ازش
بابامم ب منو مامانم میگه وقتی تو جمع میشینیدهی قیافه نگیرید
نگید نرو چون بابام نمیذاره.