بچها مکالممونو میذارم ببینید نظر بدین،من قبلا مجرد بودم شیطون بودم با شوهرم سه سال دوست بودیم بعد ازدواج کردیم حالا همش میزنه تو سرم،هرچی میشه از گذشته میگه،از طرفی اهل کار و تلاش برای زندگی نیس،مثلا ماشین خراب میشه دیگ ماشینو میندازه اصلا براش مهم نیس،موتورخراب میشه میندازه ی گوشه،از همه عالم قرض داره اصلا جوش نمیزنه براش مهم نیس،دلم مرد واقعی میخاد ولی دوسش دارم،از طرفی تا میخام گلهکنم میگه تو هرزه بودی من اومدم گرفتمت و این حرفا،واقعا موندم چیکار کنم،یکساله تو عقدیم اما همش کارم گریس