بهش گفتم ب خدا پسرت نمیخاد
تا مرد نخواد من چیکار کنم
میگه ببخشید فلان کار کن اینجوری کن اونجوری کن
اختیار زندگی خودمو ندارم
گفتن ما کلا بچه نمیخاییم مادر من بیخیال ما شو
خسته شدم
هر بار تکرار میکنه
دفعه بعد ک سر صحبت باز کردزنگ میزنم ب شوهرم میدم گوشی دست مادرش
تا باهام سنگاشون وا کنن
من هم تکلیفم روشن شده مادره میگبیار شوهره میگه ن نمیخام من گیر افتادم بین این دوتا