سلام مدتیه چندماهه تفرقه افتاده بین همسرم و خانوادش . پنج ماه قبل برادرشوهر بزرگم و زنش که همیشه اهل بحث و دعواست و نق نق با مادر و خواهرشوهرام دعواشون شده و کار به قهر و حرفای ناجور کشیده. از اون روز برادر همسرم هفته ای چندبار زنگ میزد و همه حرفا و بحثای مادرشو با زنش ب همسرم میگفت و باعث شد همسرمم با مادر و خواهراش قهر کنه میگم اونا دعوا کردن تو چرا ول مادرتو میشکنی میگه فرقی نداره انگار دقیقا اون حرفا رو به ما گفتن. هفته ای چندبار برادرش زنگ میرنه چندساعت حرف میزنن. حالا عروسی برادرشوهر کوچیکمه من ی ماه قبل داوم خیاط واسم ماکسی بدوزه. پریشب برادرشوهر بزرگم به شوهرم زنگ زده گفته خانمم گفته من لباس مجلسی نمیپوشم با همون مانت های قبلیم می ام عروسی داداشت. حالا من دیروز لباسم رفتم پروو کنم خیاط استین بلند ب ماکسیم دوخته بود استر نداده بود گفت بدون استر زیباتره . چون تور و بازه. تیکه بالا جای یقه هم بدون استر ماکسیمم بلنده همسرم تا دید گفت من نمیزارم با این لباس بری عروسی و عصبانی شد و لباسو نیمه کاره ار خیاط گرفت تو ماشین گفت برو مانتو بخر عروسی بپوش گفتم نمیخوام. از دیروزه قهر و عصبانیه شروع کرد داد و بد و بیراه گفتن ب من و حرفای زشت زد تو زن... لختی میپوشی عروسی . گفتم منم ازت خسته شدم منو طلاق بده.
حالا هرچی میگم برم لباس دیگه بخرم یا اینو بوم خیاط درست کنه میگه عروسی نمیریم. چیکار کنم بنظرتون عدرخواهیم کردم میگه عروسی نمیرم. اگه نریم عروسیشون بدتر میشه روابط شوهرم با خانوادش این وسط اون جاری عفریته ام و شوهرش کیف میکنن