مامانم خیلی با حرفاش رو اعصابمه زندگیمو ب هم ریخته

وا

خب مادرزادی باشه مقصر مامانته؟

عزیزم یه نصیحت خواهرانه

یه ذره سعی کنین از همین جوانی سعه صدر تون ببرین بالا 

مامانتون حرفاشون خیلی رواهصاب نیس ولی شما کمی حساس شدین

باید بگم واقعیت جامعه همینه توی اجتماع مدرسه بعدا سرکار بعدا همسر و بچه و ....یکم باید تعامل با اطرافتون رو بالا ببرین.😘😘😘قربونت بشم ناراحت نشی ها خواستم راهنماییت کنم

استارتر واقعا ببخشید میدونم به موضوع تاپیکت ربطی نداره، منم انحراف ستون فقرات دارم ولی از طریق غربالگری فهمیدم الان نمیدونم مادر زادیه یا نه ، بعد برای من خودمم متوجه ام که در ظاهر هم انگار این انحراف هست 

شما از کجا متوجه شدی؟ رفتی باشگاه بهتون تمرینم داد ؟ یا بعد این ماجرا هیچی به هیچی ؟

خب موی بلند دوست داره حرفش دوتا نیست😄😄

شما هم بگو من خودم‌موی کوتاه دوست دارم.

سخت نگیر. یکم زود عصباتی میشی. بهانه ها الکی ک دختر من میگیره دقیقا همونطوری😐

من تاپیکا ک‌از ماماناشون شاکی اند رو زیاد نگاه میکنم ک اگ رفتارشون شبیه من بود خودمو تغییر بدم. ولی بخدا مامانت مشکلی نداشت اصلا

دلیل بحث ش چی بود خب؟

اگ بحث معمولی بوده خب حق داری ولی اگر توهین بهت کرده یا بی احترامی شده یا هرچی حق با مامانته.مامانت نگرانی مادرانه داره دیگه

ببین مامان منم عین مامان تو بود بااین تفاوت که مامان همش میگفت تو زشتی 😑 درصورتی که من از مادرم تو دل برو تر و بهترم ولی همش منو سرکوب میکرد مثلا موهام بلند بود و پر مامتنم میگفت عین پشم گوسفنده در صورتی که موهای مامانم کم پشت و نازکه من بروش نمیاوردم و فقط حرص میخوردم یا مثلا میگفت دماغت بزرگه من ۶ بار زیر تیغ جراحی رفتم!!!!!!!بخاطر تخریب های مادرم!! همه تو کف استایل و قیافه من اونوقت مامانم اینطوری رفتار میکرد و همش منو سرکوب میکرد مثلا میرفتیم چیزی انتخاب کنیم مغز منو سوراخ میکرد که حتما چیزی که من میگم و باید برداری و نمیزاشت دل بخواهمو انتخاب کنم بعدش میرفت همونی که من دوست داشتمو برای خودش میخرید😐 بعدم به من میگفت بی سلیقه ای هر چی میگفتم تو گفتی قبول نمیکرد میگفت نهههه من کی گفتم 😭😭😭 آخر یه روز هیستریک شدم به قدری خودمو کتک زدممم بقدری گریه کردم و آخر بهش گفتم تو حسودی چون عقده ای هستی با من این رفتار و داری موهات عین دم موش میمونه دماغت مثل جغده خط چشم میزنی انگار عن مالیدن دورش 😑 ولی من بروت نمیارم توام عقده ای بازی در میاری دلت میخواد من خودمو بکشم؟؟ کور خوندی بعد از اونم هی مدام ازش ایراد میگرفتم و دیگه جایی باهاش نرفتم و نظری ازش نپرسیدم الان آدم شده بخدا نمیدونم چشونه انگار مادر نیستن 

ببخشید ولی من نگفتم مامان شما که چیزی نگفتن چرا دیگه با حرفاشون شما اذیت میشین و باید بهشون بگین این چیزا رو 

ولی من که با مامانتون نمیتونم حرف بزنم چون دارم با شما خرف میزنم میگم تو جامعه و هر جایی برین همه مدل ادمی هستن ما باید یاد بگیریم طرز تعامل باافراد مختلف

مثلا شما دیگه تجربه شد براتون چون مادرتون حساسن بعدا حواستون رو برای برخوردایی که با نامزدتون دارین حواستون رو جمع کنین

یا مثلا تجربه شد یه جاهای رو تنها برین و خودتون صحبت کنین نه اینکه به مامانتون واگذار کنین

یا کلا چه چیزایی روبا مامانتون درمیون بذارین و چه چیزایی رو نه

اینا همش تجربه س

من میگم یکم زندگی رو شل تر بگیر که بهت سخت نگذره و گرنه همه افراد در هرصورت به یه نوعی رو اعصاب ادمن چون هممون یه مدل نیستیم.

یه چیز جالب بگم که برسی به سن مامانت میبینی داری کم کم همون رفتادای سم مامانتو مو به مو انجام میدی😅

اینم بگم که موهامو کوتاه کردم گفت شبیه بوقلمون شدی😐😐😐 بعد گفت رنگ کن چیه خسته کننده یکنواخت رنگ کردم گف بهت نمیاد مشکی کن مشکی کردم باز گفت مشکی خیلی چیپه😑وای تعریف میکنم تن و بدنم میلرزه ولی یبار برا همیشه جلوشو گرفتم و عین خودش باهاش رفتار کردم الان اون دیونه شده از دستم