بابامو 9 روزه از دست دادم..هنوز پنجاه سالش نشده بود بمیرم براش...
نامزدمو دو ماه قبل بابام تو تصادف از دست دادم...
مامانم از وقتی بابام رفت هی داد و هوار میکشه که منم میخام برم پیش بابات ...
مامانم آسم داره از دیشب نمیتونه نفس بکشه براش کپسول اکسیژن گرفتم ، اخر شب باز حالش بد شد...
همه فامیل دلشون به حال من میسوزه اما من دلم به حال پدر و نامزدم میسوزه که جوون رفتن زیر خروار ها خاک...
بخدا من اگه زبونم لال مامانمو از دست بدم هیچی ازم نمیمونه...میمیرم...بی کس و کار میشم...
اومدم درد و دل کنم...