2777
2789
عنوان

خیانتای پی در پی شوهرم و +عکس پیاماش ک دیروز داده

| مشاهده متن کامل بحث + 8653 بازدید | 265 پست
سلام عزیزم امیدوارم حال دلت خوب باشهتو یکی از تاپیکات گفته بودی کاش شوهرم به جسمم میزد نه به روحمتقر ...

خیلی متاسف شدم..

میدونم چقدر دردناکه این موضوع واست.ولی شوهرعوضیم دست بزن نداشتونداره.قط بلده برینه تو زندگی من

منم ی جاری دارم بخدا باورتون نمیشه اول اینکه بعده من اومد تواین خونواده بعد انقدر کثافت کاری کرده انقدر مچشو گرفتن با مردای غریبه لخت و پتی

تماس تصویری داشت با ی مرد لخت بود کلا شوهرش مچشو گرفت 

بارها با پسرایمحلشون ریخته روهم.عکساشو میداد ب مردا اوناهم پخش میکردن اصلا یچیز افتضاح...

الان اون میشینه ب من میخنده.ولی زمان اون من فقط میگفتم حالیش نیس بچه س .شوهرش کم مونده بمیره بره تو کونش

اونوقت شوهرمن ..داره میمیره واسه گوه جن.ده ها

اینالیاقت ندارن

هیچوقت نگو ک کاش زن میگرفتی ده تا ولی ...

هیچوقت نگو عزیزمن

درد کشیده طبیبه

من کشیدم من دیدم تحمل کردم.بخدا اگه دستوپاهمم قط میشدن انقدرررر درد نداشت این زخمهایی ک بهم زده

هیچوقت نگو اینارو

زخم ب تن بخوره ولی به دل نه

تن خوب میشه

دلت نه 

دلت تاابد زخمو ب دوش میگیره.

هیـوقت اینو نگو عزیزمن 

مَن سِپُردَم بِه خودَش،هَرچِه خُــ❤ــدا میخواهَد...
گاهی تصمیمم اینه که به خودم فقط فکرکنم نه اون خونه و حیاط و وسایلاش و ادماش و عمری ک پاش سوزوندمولی ...

یه چیز بهت میگم یادت باشه

مادرت حق نداره برات تصمیم بگیره

حرف مردم نباید برات مهم باشه

حق نداری با این تفکرات پوسیده به خودت اسیب بزنی

فهمیدی؟

خودت سنت بالاس عقلت میرسه میفهمی

بقیه نباید برای روح و روان تو تصمیم بگیرن

به جای اینکه بری خونه مادرت هم برو خونه دوستت یا هتلی مسافر خونه ای جایی

اگرهم پولشو نداری جوابشونو بده

بگو نمیتونم با ادم هرزه کنار بیام

شما بخشیدیش خودت برو باهاش زندگی کن

کارا طلاقتم انجام بده پدرشم دربیار 

الان گریه کن ولی قوی تر و محکم تر بلند شو

لامصب تو زنی!تو میتونی

تازه ابروی تو نرفته

ابروی اون رفته چون اون خیانت کرده نه تو

اینا رو از مغزت در بیار

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یه چیز بهت میگم یادت باشهمادرت حق نداره برات تصمیم بگیرهحرف مردم نباید برات مهم باشهحق نداری با این ...

متاسفانه اینطوره

ی بار هیچکدوم توجهی نکردمو بااین ادم پاشدم رفتم

و حالا ازاون ادم دارم میکنم و چشام ب دهن خونوادمه پدرمادر خواهرام داداشام مخصوصا....

خیلی حرفای خوبی میگی

حرفات بهم جون میده.

من ازاینده میترسم واقعیتش

میترسم نتونم باز تشکیل خونواده بدم.من همه ارزوهامو کشتم تو دلم داغ ی شال سفید یا یه لباس سفید ب تنم موند.داغ ی شاخه گل همش فقط ی شاخه گل ب دلم موند.من ارزومه مادر شم.اینو ب هیشکی نگفتم تو عمرم هیچ@جایی نگفتم ولی الان میگم من دلم پر میزنه واسه مادر شدن واسه بچه دارشدن.از روز اولی ک باردارشم تا روزی ک نفس دارم و حسش میکنم...

من هیچوقت عروس نشدم

هیچوقت رنگ کادو و طلا و پول و ...هیچی ندیدم همه ارزوهامو بستم ب مادر شدنم.مادرشدن چیزیه که همه وجودمو گرفته همه فکرمو.ی مدت تو خونم بااون وضعیت بدی ک داشتم فقط ب اینا فکرمیکردم ک چجوری ازاین پله ها برم بالاپایین ..چجوری بخوابم چیکارکنم

چجوری کارامو بکنم..

الان میترسم اینده واسم چ@خوابی دیده.من نتونم مادر شم؟قشنگ ترین و تنهاترین چیزی ک میخوام حس مادرشدنه

میترسم نتونم تشکیل خونواده بدم.خیلی میترسم تنهابمونم

من طعم خوشی نچشیدم لااقل مادر بشم همه ارزوهام براورده میشن..

من از اینده ی نامعلومم بااین ادم میترسم ولی از اینده ی خودم و تنهاییمم میترسم

نمیدونم چقدر میتونی باهام همدردی کنی....

مَن سِپُردَم بِه خودَش،هَرچِه خُــ❤ــدا میخواهَد...
متاسفانه اینطورهی بار هیچکدوم توجهی نکردمو بااین ادم پاشدم رفتمو حالا ازاون ادم دارم میکنم و چشام ب ...

حق نداری چشمت به دهن بقیه باشه

مگه خودت ادم نیستی؟

نگا میدونی چیه؟

ما ادما حسرت کارایی که نکردیمو میخوریم نه حسرت کارایی که کردیم

وقتی از اینده بترسی نمیتونی برای الانت کاری بکنی

نباید بترسی

شجاع باش

قول میدم پشیمون نشی

فقط خودتی که کنار خودتی

الان خودتو اروم کن یه لیوان اب بخور 

برو واسه وکیل

به حرف هیچکیم گوش نده

هیچکس

هرکی گفت ببخش

بگو تو برو باهاش زندگی کن من نمیتونم

یه قدم خودت واسه خودت بردار

برای مادرشدنم ناامید نشو

هنوز اتفاقی نیافتاده که!

انشاءلله مادرم میشی در اینده

الان از خونه مادرت وسایلو جمع کن بزن بیرون

خیانت قابل بخشش نیست

به حرفم گوش کن

خودت پیش برو

متاسفانه اینطورهی بار هیچکدوم توجهی نکردمو بااین ادم پاشدم رفتمو حالا ازاون ادم دارم میکنم و چشام ب ...

تو دیگه با این ادم اینده ای جز بدبختی و حسرت نخواهی داشت

به خودت برس

شکایتم بکن

مهرتم هرچی که هست بگیر

از خونه مادرتم برو دیگه باهاشون کاری نداشته باش

برو تو اجتماع

دوست پیدا کن

از تنهایی در بیای

برو کلاس

برو سرکار

برو باشگاه

به خودت برس

به خودت احترام بزار

نزار روح و روانت بخاطر افکار پوسیده خراب شه

نزار چند وقت بعد حسرت اینو بخوری که چرا به حرف این و اون گوش دادم

نزار بمونه رو دلت

نزار

حق نداری چشمت به دهن بقیه باشهمگه خودت ادم نیستی؟نگا میدونی چیه؟ما ادما حسرت کارایی که نکردیمو میخور ...

اتفاقاهمون لحظه اول ک مادرمو دیدم بهم گفت چی شده دنیا ک ب اخرنرسیده که

براش کوتاه گفتم چی شده.. گفت ایرادی نداره ما میبخشیمش ما باراولمونه ک ازش اینو میبینیم میگذریم ازش برو خونت

فکرکن تو اون حال بدی ک دارم چی شنیدم..

بعدم گف من حسینو خیلی دوس دارم 

گفتم خو دوسش دلری برو پیشش.من حاضرنیستم حتی ببینمش نگاهش کنم دیگه هیچی نگفت

بعدخواهرم گف بهش اینو نمیگفتی بهتربود مادر منظوری نداشته و فقط خواسته بگه هیچی ارزششو نداره سالها تلاشتو رهاکنی 

من قرارنیس ببخشم

یکی ازداداشام زنگید چندین بار نتونستم باهاش بحرفم

بعد باخواهرم حرف زد بعدگوشیو داد ب من .من نمیتونستم اصلاحرف بزنم خجالت میکشیدم اب میشدم 

ولی اون مدام میگفت تو اصلانباید خودتو سرزنش کنی تو خواهر مایی ماهمه کنارتیم هرتصمیمی ک بگیری پشتتیم هرکی حمایت نکنه من هستم 

فقط ب خودت فکرکن نذار حالت بد شه نذتر از لحاظ روحی بهم بریزی تو قوی بودی ک این همه سال سکوت کردی باز قوی باش بخاطر خودت بخاطر ما

اینم بگم ک این داداشم خانمش فوت شد و ی پسر ١۵ساله از خانمش مونده یادگار...و الانم ازدواج مرده با ی خانمی ک بنده خدا خیلی سختی کشیده از اعتیاد همسرقبلیش تا مرگ دخترکوچولوش تو بغلش از تنهایی و تنهایی...تااینکه الان بنده خداازلحاظ روحی کلابهم ریخته س و حتی دکترش تشخیص تومور داده تو سرش

دکتراشم گفتن ایناهمه بخاطر ضربه هایی هس ک طی سالها بهش خورده و نتونسته حل کنه و از لحاظ روحی اونقدر ویران شده که این تاصیراتمنفی ب جسمش رسیده و الان حتی یکی از داروهاشم اصلاپیدا نمیشه اگرم بشه هر یدونه قرصش ..ی ورق نه هااا یدونه تک قرص ک ی بار بخوره بالای سه میلیونه حالا پولش ب کنار اصلاپیدا نمیشه

داداشم بهم میگفت توروخدا ب فکرخودت باش من دیگه طاقت مشکلات ندارم زنم مرد این زنمم اینجوری تو دیگه از پا نیفت و سرپا بمون بجنگ من کنارتم پشتتم

شوهره خوتهرمم همینارو بهم میگه .میگه هرتصمیمی بگیری من کنارتم همه جوره 

الباقی نمیدونم چی میخوان ازم...

مَن سِپُردَم بِه خودَش،هَرچِه خُــ❤ــدا میخواهَد...
تو دیگه با این ادم اینده ای جز بدبختی و حسرت نخواهی داشتبه خودت برسشکایتم بکنمهرتم هرچی که هست بگیرا ...

گفتنش راحت تر از انجام دادنشه

من تموم این سالهارو بخاطر همین خونواده و آبروی پدرمادرم سکوت کردم..الان پدرم قراره راهی بشه بره تهران پیش دکترش

انقدرم حالش بده نمیتونه روپاهاش بمونه

میگه ی درد تو قفسه ی سینم میپیچه 

من چجوری درمقابل همچین شرایطی میتونم اینکارو بکنم

بخدا میخوام ازاد باشم ازاین همه غم و غصه

کیه که شاد بودن رو خوشحالی رو بخواد

بعده این همه سال اسیربودن غم داشتن حسرت داشتن

کمترین چیزایی ک میتونم داشته باشم همینایی ک هستن ک گفتی.ولی شرایطم طوری نیس ک ب راحتی بتونم انجام بدم کارای جدایی رو

جدا از ترسم واسه ایندم واسه ارزویی ک دارم

من از خونوادم ی بار جداموندم.میخوام قانعشون کنم ک همه کنارم بمونن ب حمایت تک تکشون نیازدارم

نیاز دارم باشن.نمیخوام ی بار دیگه چیزایی ک کشیدمو تجربه کنم.من مدتها ازشون دور بودم برام خیلی سخت بوده ولی دلیلمم موجه بوده.جنگیدن واسه زندگیم...تلاشمو کردم ولی نشد نخواست یا خودش یا خدا.خلاصه نشد ک نشد ک نشد

نمیتونم این بار اشتباه ١۴سال پیشم رو بکنم

بخدا باهمه گذشته ای ک گفتم سختیایی ک داشتم 

دیگه کشش بی پناهیو ندارم

من فقط باید بتونم همه رو قانع کنم ک نمیشه دیگه ادامه داد بااین ادم.تاتلاشمو نکنم واسه قانع شدنشون نمیتونم ب خودم بقبولونم ک باید تنها باز ادامه بدم

این دفعه نمیخوام بدونه اونا حرکت کنم.حداقلش اینه که تلاشمو واسه داشتن همشون کردم...

مَن سِپُردَم بِه خودَش،هَرچِه خُــ❤ــدا میخواهَد...
میترسممیترسم نتونم رنگ زندگی ببینم من توی متهالی تنهابودم و دوباره مجرد شم و تنها...من انقدر سختی کش ...

از این پیام به بعد با احترام تاپیکتونو ترک میکنم چون قشنگ معلومه از اونایی هستین که آخرش هرچی توصیه بهتون بشه و تجربیات دیگران در اختیارتون قرار بگیره ولی بازم باید سرخودتون ب سنگ بخوره ک بدونید حتی فکر برگشت ب آدم خیانتکار هم اشتباهه..

از این پیام به بعد با احترام تاپیکتونو ترک میکنم چون قشنگ معلومه از اونایی هستین که آخرش هرچی توصیه ...

ممنونم

من قرارنیس تحت هیچ شرایطی ب اون ادم و اون زندگی برگردم

هیچ کسی هیچ@چیزی نمیتونه نو وادار کنه ب برگشتن

ولی من ترسهامو گفتم 

گفتنش سخت تراز تحمل کردنش که نیس...

گفتم تاشاید واسه این همه افکار مختلف ک منو تحت فشارمیذلرن راهی پیداکنم 

ازنظراتتون طرز تفکرتون میخواستم و میخوام که استفاده کنم

من ازاون ادمایی ک گفتین نیستم ولی نمیدونم کدوم حرفام باعث این برداشتت شدن.بازم حرفات درستن 

من ترسهام خیلی بیشترازاون چیزایی هستن ک گفتم و یا حتی بتونم بگم...الان واسه اینکه این ی نمونه رو گفتم واقعا پشیمون شدم..

نمیخوام بگم ازاین ب بعد از فکرایی ک میادتوسرم شاید اینجاجاش نیس یا شاید زوده واسه ترسهایی ک گفتم یا شایدم دیره و خیلی قبل ترها باید بهش فکرمیکردم

درهرصورت یچیزی بوده ک نباید باشه.

من ازت خیلی ممنونم عزیزم

خیلی خیلی ممنونم...

چیزایی ک اینجاگفتم رو ب خواهرم یا حتی مشاورمم نگفتم و شایدهم نتونم بگم

نمیدونم چی قراره برام پیش بیاد.ولی فقط میخوام باحمایت خونوادم پیش برم 

ب جز اون قسمت ک گفتم اصلابرنمیگردم ب اون ادم 

اگه همه ازم همینو بخوان دقیقا کاریو ک یکی از دوستان گفتنو مو ب مو انجام میدم 

میرم پی فکر خودم و ب پشت سرمم نگاه نمیکنم.

من فقط میخوام که  نجنگیده نبازم....

مَن سِپُردَم بِه خودَش،هَرچِه خُــ❤ــدا میخواهَد...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز