من رابطم با زنداداشم فوق العاده خوبه واقعا مثل دوتا خواهر میمونیم ولی زنداداشم خیلی خیلی از زنداداش خودش حساب میبره اینی که دارم میگم هم ویژگی های مثبت خودشو داره هم منفی
مثلا زنداداش من روز عروسیش واقعا خوب شده بود ولی خب ارایشگرش یکم ناشی بود یکم دمده درستش کرد ما همه میگفتیم عالی شدی ولی چون زنداداشش گف کاش یه ارایشگر بهتر پیدا میکردی الان چندساله فکر میکنه زشت شده
اینم بگم رابطه زنداشمم با زنداشش خیلی صمیمیه
یا هرکاری زنداداشش بکنه از لمینت دندون و دکتر زایمان و...همه رو همونی ک زنداداشش میکنه رو انجام میده
حالا من کجاش دیگ واقعا ناراحت شدم؟اونجاش که زنداداشم برگشت گف بیا موهامو رنگ کن
و من واقعااااااا خوب رنگ کردم منتها زنداداشم از روی اشتباه خودش رنگ بدی انتخاب کرد و رنگ موهاش اونی نشد که انتظار داشتیم
اصلا مشکلی نبود ما داشتیم کلی میخندیدم به اوضاع زنداداشم گف اشکال نداره فردا میرم رنگ تیره میخرم درستش کن
منمگفتم اکیه دوباره کلی مسخره بازی دروردیم سر اینکه رنگ موهای زنداداشم عجیب شده😂😂
دقیقا همونشب عروسی دعوت بودن زنداداششم اونجا بود و وقتی برگشت خونه با خنده میگف اره میدونی زنداداشم چی گفته
گفته باید یه کلاس خودارایی بریم اینجوری نمیشه😂(زنداداشِ زنداداشمم داشته شوخی میکرده)
بعد من گفتم مشکل رنگ مو بود بعد زنداداشم گف بیخیال میخوام برم ارایشگاه
یعنی انقدررررر همین حرف زنداداشش روش تاثیر گذاش که تصمیم گرفته دیگ همچین کاری نکنه
من مشکلی با اینکه میخواد بره ارایشگاه ندارمااا فقط ازینکه انقدر سریع حرفشو تحت تاثیر زنداداشش عوض میکنه ناراحتم میکنه
همشمیخواد مثل اون بخره بپوشه
زنداداشش بگ بچه نباید ت این سن نقاشی کنه نمیزاره بچه اش زیاد نقاشی کنه
زنداداشش میگ بچه رو باید به حال خودش بزاری هی بیوفته زمین تا محکم بشه دقیقااااااا همینکارو میکنه
شما جای من بودی چ حسی داشتید؟