خودش خونه زندگی شوهر بچه همه چی داره کلی فامیل داره که هرشب خونه ی یکیشون بشدت رفت و امدی و بمن که مطلقه و تنها زندگی میکنم حسودی میکنه و حرفای رکیک بهم میزنه و دلمو میشکونه صدبار بهش فهموندم که خودشو نباید مقایسه کنه باز دوباره بهم چرت پرت میگه من با ی اقایی دوستم رابطه مون هم درحد بیرون رفتن هفته ای دو سه بار هست دوستم بزور میخاد بهم بگه تو باهاش رابطه ج داری و از ظاهر خودم بگیر تا دوستمو ایراد میگیره ومیگه سر پیری یادتون افتاده قرار بذارید وای دلم میخاد بلاکش کنم ولی یاد خوبی در حقم کرد بعده مرگ پدرم چندروز خونه زندگیش ول کرد اومد پیشم موند که نترسم