پدر و مادرم هرروز به هر دلیلی بهم فشار روانی وارد میکنن
انقدر عصبیم میکنن که به هیچکاری نمیرسم
حتی روزایی که در ارتباط نباشم باهاشون
کارایی که کردن حرفایی که زدن تو سرم میچرخه
نه خواب دارم نه آرامش
هی به خودم امید میدادم ولی الان بریدم
جدا شدن چندین ساله منم میشه مدتی که خونه جدا گرفتم ولی باز آرامش ندارم
حس میکنم رسیدم به ته خط بدون ذرهای امید
خستم کردن انقدر بهم آزار رسوندن
تا حالا کسی و نداشتم که بهم بگه دوستم داره
سراسر کینه و عقده شدم
دارم خفه میشم از این لجنزاری که بهش میگم زندگی
طالعم کثیف نوشته شده
اقبالم خرابه
خدایا هیچی ندادی یه مرگ آروم بده بی زحمت