خانواده ی بشدت عجیبی دارم
کاری به رفتار خودشون با همدیگه ندارم که چقدر داغونه
ولی برادر وخواهر بزرگم که خارج از کشور زندگی میکنن ؛ باهام قهرن !!! نمیدونم از تهران به اروپا چیکارشون کردم !!!!!
برادر کوچیکم که ۳۳ سالشه و مجرده پیش بابام اینا زندگی میکنه گاو شرف داره بهش، میرم خونه ی پدرم البته با اکراه و چند وقت یه بار ؛ یه سلام به من که چند سال ازش بزرگترم نمیده ، نه حرفی نه چیزی
این یکی برادر وسطیم دیشب با مادر شیطان صفتم اومده بود خونه ، خیلی خودمو نگه داشتم چیزی نگم؛ اخرش ترکیدم، گفتم برای بار چندم مچ شوهرمو تو محل کارش با یه همکار زن مطلقه گرفتن و اوضاع وخیمه!!!! برادرم سوت زد و خندید ؛ انگار خوشحال شد
بابام تا حالا لب وانکرده بپرسه دردت چیه
واقعا همچین خانواده ای به چه دردی میخورن
فردا میخوام زنگ بزنم برادرم ازش بپرسم دلیل سوت زدن وخنده های بلندشو !!!!
چطور نوکریه خاله ها وداییاشو میکنه! چون مادرم دستور داده!
البته مادر از خدا بیخبرم خیلی دوبهم زن و بدجنسه و خانواده رواینجوری از هم پاشونده
اگه براتون ماجرای شوهرم سواله تاپیکای قبلیم همه رونوشتم مفصل