2777
2789

همیشه بااینکه شوهرم مقصرباشه من میرم منت کشی میکنم ومیگم جوخونمون بخاطربچه هاخراب نشه ولی امروزبازم قهرکرد ومن رفتم منت کشی الان بهم میگه برومن کاری بهت ندارم وبهم نزدیک نشوومیگه من کاری بهت ندارم توهم کاری نداشته باش بهم  همیشه میرم بوسش میکنم میگم ببخشیداینا ولی اینبار واقعاکارش چندش بود بازم من رفتم عذرخواهی کردم که اینطورگفت


مادرش شهرستانه یک چیزی فرستاده بوددست اقواممون که بریم  بگیریم من گفتم نمیام خونه فلانی خودت برو اینقدربهش برخورده که چرااینطورمیگی باید میرفتیم چون مادرم گفته 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

انقدر از مرد قهر قهرو بدم میاد

ااز ریش و پشمشون خجالت نمی کشن عین دختر بچه ها قهر می کنن 


تلاش می کنم تا حد امکان به جای استفاده از واژه های غیر فارسی از معادل های فارسی استفاده کنم😁شما هم اگه جایی دیدید که واژه نامأنوس غیرفارسی استفاده کردم بهم تذکر بدید♥️

این خط اینم نشون تا اخر امشب دوام نمیاری دوباره میری منت کشی به بهانه بچه ها و جو خونه دیگه نمیگی که خودم زن ضعیفی هستم و طاقت قهر ندارم نمیتونم برای خودم ارزش قائل بشم تا اون بیاد سمتم 

نون واتفاقا خودتو خوشحال و سرحال نشون بده ..کاش منم ازاول مغرور بودنو کنارنمیزاشتم خمش کوتاه اومدم بدتر شد بدوبیراه بدتری هم گفت ..ولی اگه میخم و همون اول کوبیده بودم محلش نمیدادم الان الان دستش بودچه خبره ..

تازه اینقدرگریه کردم گفتم چرابخاطردیگران زندگیمونو زهرمیکنی میگه من همینی که هستم بعدچشاشو میبنده میخوابه بهش میگم دارم باهات حرف میزنم واقعادلم شکست 

نون واتفاقا خودتو خوشحال و سرحال نشون بده ..کاش منم ازاول مغرور بودنو کنارنمیزاشتم خمش کوتاه اومدم ب ...

بهم میگه من به تواحتیاجی ندارم توواسه خودت منم واسه خودم زندگی میکنم فقط بخاطراینکه بهش گففتم من نمیام خونه فلانی

مادرش شهرستانه یک چیزی فرستاده بوددست اقواممون که بریم بگیریم من گفتم نمیام خونه فلانی خودت برو این ...

بابا ولش کن

به نظر من اصلا راه آشتی رو تو هیچوقت باز نکن بذار خودش بیاد 

مردا همیطورن چوسن وای که بخای منتشونم بکشی

من همیشه شوهرم به زور میبردم خونه پدرش هر روز بخدا دیگه خجالت میکشیدم بهمون میگفتن دیگه سلام نمیکنیم هر روز همین جایین

بحث کردیم اینا فایده نداشت دیگه باهاش راه اومدم بی سر صدا میرفتم ی سال بیشتره

دیدم فایده نداره تو کتش نمیره اصلا جا نیس نه اونا راحتن نه ما اذیتن الان ی ماهه نرفتم

قبلا برادرش گفت هر وقت گفت برو درس میشه دست میکشه این اصلا نمیفهمه راه اومدن باهاش هم ضربه زدن به خودم بود

امروزم رفت بچمو بدون اجازم برداشت برد جونم میخاد دربیاد

نامردن همش 

انقدر از مرد قهر قهرو بدم میادااز ریش و پشمشون خجالت نمی کشن عین دختر بچه ها قهر می کنن

بخداخانوادش هربدی بهش بکنندبازم میگه هیچ کاری نکردن ولی من یه نه بیارم اینقدربراش بزرگه که ازچشمش میفتم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز