بچه ها ذهنم درگیره، دیشب رفتیم پارک و بچه ها رفتن بازی بعد موقع خواب پسرم گفت آقای اسباب بازی فروش خیلی من را دوست داشت، بغلم کرد و بوسم کرد و من رو نشوند تو بغلش، بهم اسباب بازی میداد بازی کنم و بهم گفت شبای دیگم بیا همین پارک و بیا پیشم...من شوهرم خیلی رو این قضیه حساسه و همه جا مواظب بچه هاس،به خصوص آخر هفته اصلا دوست نداره بریم پارک و جاهای شلوغ و وقتی جایی میریم از اول حواسش به بچه هاس...دیشبم یکم سهل انگاری کردیم، نمیدونم چرا نگرانم....
تو رو خدا مواظب بچه هاتون باشین