اگه تایپیک قبلیمو خونده باشید منی که دیشب دلم نمیخاس برم خون مادر شوهرم به پیشنهاد شما رفتم خواهر شوهرام که مثل همیشه بیمحل بودن جاری هامم همینطور کمک کردم شام درست کردیم. ظرفهارم که اولش کمک کردم بقیشو گفتم خودشون بشورن فقط از یه جا احساس حقیری دارم که چرا من کم محلشون نکردم خواهر شوهر م که اومد خونه مادر شوهرم اینا رفتم جلو دستو. رو بوسی و خوش امد گویی اون روشو کرد گفت بوس نه الکی گفت دندونم درد میکنه. ازین جهت از خودم ناراحتم که چرا اینهمه بی اهمیتی میکنن بازم مثل احمقا یادم میره چرا خر میشم وقتی یکم روی خوش میبینم چرا. من کی ادم میشم پس 😭😭😭چیکار کنم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
چون شوهرت پشتت نیس اعتماد به نفس کم محل کردنشونو نداری
آخ منم شوهرم که پشتم نیست حتی بذاره میگه فلان جا بچه رو نبر بعد اینا هم میبینند بدتر میکنند به برادرشوهرم گفتم آره مادرت اینطوری میگه اول داداشم این حرفا رو میزنم ولی من اینطوری به زنم نمیگم..ایکاش جاشون عوض بود.