همسرم میگه تو باید همیشه برای همه چی پیشقدم بشی

یعنی خودمم گاهی این حسو میکنم هااا اما باز ب خودم دلخوشی میدم که نه 

اما از دیشب ی خوره افتاده ب جونم که چرا ما که پیر نیستیم چرا از نظر احساسی صفریم هیچ وقت هم بهم محبت نمیکنه اصلا 

بهش گفتم میگه خودت برو چون تو مشکل داری من خوبم 

میگه تو کارات بده 

جالبه تا مدت ها پیش می‌گفت تو نمونه ای الان میگه نسبت ب قبلی ضعیف عمل میکنی این حرفا منو اذیت می‌کنه 

امیدوارم خیانت نباشه که بعید می‌دونم چون آقایون نمیتونن این همه مدت صبوری کنن 

نه بابا میگم تا همین چند وقت پیش تماس می‌گرفت می‌خوام برگردم 

حتی ی شب خانم با من پیام بازی کرد ب گوشی شوهرم پیام میداد گفتم چی میخوای من خانمش هستم گفت گمشو بابا دهاتی و.... بعد ی عالمه پیام عاشقانه فرستاده بود 

منم آخرش نوشتم زنیکه ج..ن.  چی میخوای از زندگی من ساعت چهار صبح 

صبح شوهرم گفت دلم واسش میسوزه خودشو بدبخت کرد چرا اینجوری باهاش حرف زدی گناه داره 

آره واقعا کاش سرش کم بشه کاش شوهرم عاشقش نبود از منم بچه نمیخواد از همون اول حتی من حامله شدم بچه رو انداخت شوهرم 

اره بارها به من گفت دلم واسش میسوزه احمق شد خودشو بیچاره کرد رفت حالا میخواد چیکار کنه 

اونم پیام داده بود من ب زنت کاری ندارم می‌خوام منم باشم 

تا اینکه کلا رابطه ما سرد بود بدتر شد الان ب نظر خودم بیشتر هم خونه ایم تا زن و شوهر 

اینم بگم شوهرم اول ازدواج پشیمون شد گفت برو از زندگیم 

اما بعدش نمی‌دونم چی شد ک گفت بمون ماشین هم ب نامم خرید یکی 

الان هم یک سال میشه ما ماهی یکبار یا دوماه یکبار ارتباط داریم اونم من میرم سمتش

جالبه میگه تو ک میخوای میای سمتم 

گفتم تو هم بیا گفت نه من حوصله این چرت و پرتا رو ندارم تو منطق نداری منو میگفت

خداکنه عزیزم 

چون هم رمز گوشیش بازه واسم هم حقوقش کامل میاد تو حساب من هم ماشین خریده بنام خودم 

هم از شرکت یراست میاد خونه فقط این کاراش یکم عجیبه

من هیچ وقت باهاش حرف نزدم یک شب ساعت دو شب گوشی شوهرم زنگ خورد دیدم خوابه گفتم سایلنت کنم از نوتیف دیدم یکی خیلی صمیمی نوشته عشقم میشه ی سوال بپرسم رفتم دیدم اونه هی پیام داد هیچی نگفتم آخرش نوشتم این ساعت شب چی میخوای من خانمش هستم 

ک شروع کرد ب بد و بیراه گفتن 

منم جواب ندادم فقط چند کلمه واسش نوشتم مزاحم نشو همینا

هیچ وقت بهش پیام ندادم حتی جواب ندادم هیچ وقت