دیگه هیچی نه حرفی با من زد نه من حرفی به اون زدم
اونم ساعت ۴ باید میرفت
چندبار شده بود موقع رفتنش عصبانی شده باشه چیزی گفته باشه یا قهر بوده باشیم همیشه دیگه ساعت ۴ که میخواست بره میومد بیدارم میکرد و خداحافظی میکرد به هرصورت بود ولی این سری من فقط از صدای اینکه داشت با راننده حرف میزد که آدرس بده بیدار شدم حتی منتظر هم موندم ببینم میاد خداحافظی ولی نیومد و رفت
فرداش هم اصلا زنگ نزد منم نزدم
از چهارشنبه تا امروز نه من زنگ زدم نه اون
همیشه کوتاه میومدم بهش و زنگ میزدم حتی اگ میخواست بد برخورد کنه ولی دیگه ازش خسته شدم
راستی اینم بگم قرار بود براش صبحانه بذارم و براش پیراشکی درست کنم برای تو راهیش هیچکدوم رو نذاشتم
برعکس همیشه که هر مشکلی بود براش صبحانه و چیز میز میذاشتم