2777
2789
عنوان

بیاین این یعنی چه آخه 😟😥

| مشاهده متن کامل بحث + 252 بازدید | 47 پست
از سر بیکاری میاین بیابن اما با اون لحن و توهین نکنین

آخه خانوم بعضی وقتا واقعا انقد حرص میخورم حرفم نزنم میترکم دختره تاپیک گذاشته ی کاری مردیم میترسم حامله شده باشم خو بره بمیره آبروی کل خانوادشو حراج کرده ی پسر باهمین روابط خرش کرده .

پسری که دختریو بخاد باید اول بیاد خاستگاری

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اگه اینجوره من عذر میخام اشتباه کردم قضاوت مردم. اما خداییش بعداز نشان خیلی سخته برای پسر که دخترپش ...

اره خب تا هشت ماه همش غمگین بود حتی براش نذری هم گفته بودن تا حالش خوب شه امت بعد هشت ماه به دختره بهش نزدیک شد گفت دوست دارم خانوادش هم بزور مبگیرنس براش 

آخه خانوم بعضی وقتا واقعا انقد حرص میخورم حرفم نزنم میترکم دختره تاپیک گذاشته ی کاری مردیم میترسم حا ...

اونکه اره اما من نذاشتم جز دست دادن سلام علیکی اونم در حد نشان هم بودیم چیز دیگه باشه

اگه قرار برافتادن از چشم باشه قبل ازدواج بهتره که_وبگه دردسر طلاقو این داستانا رو نداره

نه خب رابطه بی تعهد هرچقد کش پیداکنه تکراری میشه و طرف میگه خب بزا نباشه آشنایی برا اینه ک هموبشناسن درحدی که آدم خوبیه یا نه

خب پس بهش حق بده . حالاچرا پشیمون شدی ازش اصلا؟

حق میدم اما اینکه تا صبح حرف زدیم بعد تموم چت های دوتامونو پاک کرد پروف غمگین گذاشت منو متعجب می‌کنه پشیمون نشدم حس گناه دارم و حس میکنم هیچکس منو مثل اون دوست نداشت

نه پرسیدم چرا نامزدیتون بهم خورد؟

تو شهری که ما هستیم تا عقد رسمی نکنیم نمیگن نامزد منو این انگاری خانواده هامون میدونست حتی عروسی بردارش هم دعوت شده بودم اما این اوضاع مالیش خوب نبود نذاشتم انگشت هم بیاره حتی یه نشان کوچک شیم گفتم اونوقت عجله میکنی اما بدون انگشتر هم نشانی بودیم انگاری چون خانواده ها میدونستن من دوسال باهاش حرف زدم اما به مرور زمان نمیدونم محبت و توجه زیاد اوم به منو زده کرد خوشی زد دلمو:( خود به خودی ازش سرد شدم حتی اون بخاطر منو خودش میرفت ارتش تا یک ماه امتحان رو بلایی سرش آوردن اما به خاطر من تحمل میکرد هرچقدر زنگ میزد گریه میکرد مبینا چرا ازم سرد شدی رو نمیدادم چرا چون خوشی زد زیر دلم:(((( حس میکردم سوسوله یا رفیق بازه بهد فهمیدم باهیچکس مثل من نبود 😔

تو شهری که ما هستیم تا عقد رسمی نکنیم نمیگن نامزد منو این انگاری خانواده هامون میدونست حتی عروسی برد ...

منم الان همینو گفتم به اون خانوم عقد باید بعداز ی مقدارآشنایی انجام بشه هرچقدر زودتر بری سر خونه زندگیت بهتره 

منم الان همینو گفتم به اون خانوم عقد باید بعداز ی مقدارآشنایی انجام بشه هرچقدر زودتر بری سر خونه زند ...

اینطوره اما این حس در وسط زندگی متاهلی به ادم دست بده چی تو خودت پسری شاید بدونی پسری که بعد کات میره باشگاه زود خودشو میسازه چه منظوری داره یعنی تمام ذهن اون باشگاهه

اینطوره اما این حس در وسط زندگی متاهلی به ادم دست بده چی تو خودت پسری شاید بدونی پسری که بعد کات میر ...

نه تو زندگی متاهلی اینجور نیست کم کم باهم برای خونه ساختن جم کردن دارایی بیشتر خوشبختی بچه ها تلاش میکنین و هرروز ی چالش جدید دارین زندگی تکراری نمیشه.بعدشم همون رابطه زناشوییم خودش آدماروبهم نزدیک ترمیکنه

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   آرزو_1388  |  4 ساعت پیش
توسط   مادرزنم  |  2 ساعت پیش
توسط   honye_ella  |  16 ساعت پیش