دیشب خونه پدرشوهرم بحث سر تعدادبچه رفت من گفتم شوهرمن ک میگه فقط یکی...برادرشوهرم گفت مگه میشه باید دوتا پسر یه دختر؟؟!گفتم وا مگه دست منه ؟بعدم من اگ بچه دارم بشم دلم میخواد بعدیم دختر باشه مادرشوهرم گفت وا پس ادم زحمت میکشه و پول جمع میکنه براچی؟؟خیلی عصبی شدم گفتم چه حرفا...متاسفم
پروردگارا یاری ام ده تا بدون اینکه از ایمان افراد بپرسم و بدون اینکه بدردم بخورند ، همدل و همدردشان باشم زیرا در سودای هر انسانی “ روح تو ” خانه گزیده است !
ک فعلا ملک و املاکی نداریم اما هرچی هم انشالله بدست بیاریم برادخترمه...رو ب شوهرم گفتم مگه نه؟؟اونم گفت آره...خلاصه مادرشوهرم هی کشش میداد ک مگه بخودت ارث دادن دختر مال مردمه و این حرفا...منم مخم هی سوت میکشید گفتم دختر من می ارزه ب هزارتا پسر بدم میاد از این حرفا بعدم خودتو چرا خونه دادی دخترت توش بشینه و هی میشینی زیر پا عامو ک به نامش هم کنه....گفت خو دخترمن نداره مگ تو میخوای بدیش ب ندار گفتم شایدم دادم...بعدم پسراتو چه گلی ب سرت زدن مگه ک هی پسر پسر میکنی؟گفت هرچی باشه اولاده گفتم اها دختر اولاد نیست ؟گفت حالا چیه والا من عاشق یسنام گفتم لازم نکرده ممنون شوهرم گفت ووو حالا کو ارث من ک بحث میکنین البته اروم هی بحث میکردیم برادرشوهرمم گفت خوبه پس میگیرمش براپسرم خونه هم ک داره گفتم ای عمرا بدمش ب پسرتو بعد مادرشوهرم گفت همین هم هست مال خودشه پس ب کی میدیش گفتم ب هرکی غیر از آدمایی ک ب دخترم و جنسیتش بی احترامی کنن خلاصه گذشت...شوهرمم شب رفت سرکار تا امروز
پروردگارا یاری ام ده تا بدون اینکه از ایمان افراد بپرسم و بدون اینکه بدردم بخورند ، همدل و همدردشان باشم زیرا در سودای هر انسانی “ روح تو ” خانه گزیده است !
باهمسرم تو ماشین بودیم داشتیم از بازار برمیگشتیم بعد یهو گفت میگم دیشب خواستم ضایعت نکنم چی هی بحث میکردی وجواب میدادی گفتم نه پ میذاشتم هرچی دوست داشتن بگم خلاصه یکی اون گفت یکی من...گفت حالا ک اینطوره من کارهم نمیکنم ک بخواین چیزی برا کسی بذارین گفتم متاسفم بایدم اینجور بگی تو پسر همون مادری ...اون از حاملگیم ک هی پسر پسر میکردن نزدی تو دهنشون اینم از الان اگ دست ب دخترم بزنی خودت میدونی...گفتم تو بهشون رو دادی ک زن داداشت با افتخار میگه من شیر زاییدم همتون یه مشت کوته فکرین یه تارموی دخترم می ارزه ب کل طایفه اتون ...اونم گفت ب طایفه تو می ارزه ک همشون چپ وچولن گفتم ب اونا هم می ارزه بعدم پیاده شدم اومدم خونه
پروردگارا یاری ام ده تا بدون اینکه از ایمان افراد بپرسم و بدون اینکه بدردم بخورند ، همدل و همدردشان باشم زیرا در سودای هر انسانی “ روح تو ” خانه گزیده است !
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ک فعلا ملک و املاکی نداریم اما هرچی هم انشالله بدست بیاریم برادخترمه...رو ب شوهرم گفتم مگه نه؟ ...
وااای من خیلی بدم میاد که فکرمیکنن همه چیمال پسره ،بخدا دوره این حرفا گذشته . دیگه پدر مادری که دارن زحمت میکشن چه فرقی میکنه به دخترشون برسه یا پسرشون ؟؟؟ البته کسی که نخواد بفهمه هر چی هم توضیح بدی نمیفهمه .
آرزوی من، آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است.من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بیعدالتی مردان میبرند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیتهای علمی، هنری و اجتماعی زنان است.(فروغ فرخزاد)
دوباره اومد خونه گفت گشنمه ناهارشو دادم باش حرف نزدم هرچی گفت بیا بخور گفتم خوردم گفت قبلا ننتظرمیموندی ک ...محلش ندادم بعد ی کم بعد داشتیم فیلم می دیدیم توش هی ب پسرداشت می نازیدن گفتم ایناهم شدن خونواده فلانی(اسم باباشوگفتم)داد زد هم شروع کردی بعد ماهواره روکشید زد تو دیوار شکوندش منم محلش ندادم خودش ساکت شد زد بیرون...اعصابم خیلی خرابه ازخونوادش ...آها گفت دیگ پاتو اونجا نمیذاری منم گفتم چه بهتر نمیرم
پروردگارا یاری ام ده تا بدون اینکه از ایمان افراد بپرسم و بدون اینکه بدردم بخورند ، همدل و همدردشان باشم زیرا در سودای هر انسانی “ روح تو ” خانه گزیده است !