2777
2789

دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من...... 💔💔

عکس گرفتن از این تصویر خیلی سخت بود خیلی خیلی سخت به حدی که جونم بالا اومد یه لحظه قلبم گرفت

تمام آرزوهام رویاهام تک تک لحظاتی که برای آینده خودم تصور کرده بودم یک لحظه جلو چشمام رد شدن

فقط اومدم اینجا که برای یه بارم که شده با یه نفر درد و دل کنم تو عمرم

تا شاید از کتکای  الکی پدرم در کودکی کم بشه و دیگه با کلید و خط کش منو نزنه و حتی اجازه گریه کردن هم نداشته باشم و خفه خون بگیرم

تا یه بار مامانم هوامو داشته باشه بتونم حرف دلم بهش بگم باهاش درد و دل کنم

تا یادم بره وقتی رفتم آب معدنی بخرم که با مامانم برم پارک دستمالی شدم و هیچی نگفتم چون میترسیدم و فقط یه حس بد همراهم بوده تا الان که همش میاد توی ذهنم و حالت تهوع میگیرم

یادم بره روزایی که معلم چهارم ابتداییمون میگفت غذا و اسباب بازی بیارید و من اون شب تا خود صبح گریه میکردم و نگران بود که من اسباب بازی خوبی از بچگی تا الان نداشتم فردا میخوام چی  ببرم با خودم یا غذای خوبی مامانم بلد نبود برام درست کنه که منم با افتخار برم

فقر فقر فقر چیزی که یقه من گرفته و ول نمیکنه

همیشه آرزوم بود وقتی میریم بیرون یه دونه بستنی یا ذرت مکزیکی مامان بابام برام بخرن ولی ما بابام کارگر بود و تو شهر غریب حتی پول اونم نداشتیم کاش فقط حس های بدم  نخوردن بستنی بود کاش بزرگ نمی‌شدم

کاش نسبت کسی که خیلی فرد محترم متشخص آبرومند و عزیزی بود علاقه پیدا نمیکردم که سه سال تمام به خاطرش  زجر بکشم یه مانع جلو روم بود من دختر بودم و دختر مگه میتونه از علاقش به پسر  حرفی بزنه و بگه دوستت دارم آدم بکشه به نفعشه تا همچین حرفی بزنه خفه خون گرفتم و گفتم لال میشم تو خودم ذره ذره آب شدم و دم نزدم گفتم اشکال نداره درس میخونم سال اول میگرن گرفتم و تا یه سال زیر پتو بودم تا رفتم دکتر و یه سالم فقط به خاطر قرصای خواب آوری که بهم داده بود خواب بودم

سال بعدش دوباره شروع کردم ولی ما آنقدر امکانتمون کم بود که من حتی ماشینی نبود که باهاش برم دبيرستانو برگردم و یه راه طولانی و پر خطر رو صبح ها ساعت پنج و نیم پیاده میرفتم تا برسم به مقصد   خراب شده ای که حتی یه دبیر خوب و درست درمون نداشت

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

واسه چیه

هشت سین 🌺 یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟ کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد 🌺 کی بشه که بگم شد 💜 یعنی میشه که بشه ؟ 💜 ششمین سال انتظار 💜 من منتظر تو، تو منتظر چی ؟ بیا دیگه خب 💜 در آستانه چهل سالگی، باز هم انتظار بهتر از اتمام 💜 فلانی جانم، من بدون تو میتونم زندگی کنم، بخندم، شاد باشم، انرژی ببخشم، اما اگر تو باشی، همه اینها رو راحت تر انجام میدم ، همین 💜 ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم، یعقوب پسر دید زلیخا که جوان شد 💜۲۸ تیر، چه دل خونیه ، حالم خراب تر از اونکه بدونیه 💜 اگه چشمات منو میخواست تو نگاه تو میمردم 💜چشمات 🧿 آخ چشمات 💜 صبر من رفته دگر بر باد از دل 💜 گر حال زار دلم را بخواهی، با تو چه گویم که بر آن گواهی 💜 نفهمیدی که عشق و جان منی، جان که چه گویم جهان منی، نفهمیدی در دلم چه گذشت، تو قرار دل بیقرار منی💜 تو نباشی منمو چشمای ترم 💜 عادلانه نیست من بمانم و حسرت مدام ، عادلانه نیست قسمتم از این عشق ناتمام💜 تنها تو انبار کاه، هی میگشتم دنبال نخ سوزنای اشتباه💜 فلانی جان، از امروز بتی که از تو ساختم رو میشکنم، اگر روزی لحظه ای روزگاری دلت برا من تپید و به من پیشنهادی دادی بعد میسازم همه چیزهایی که باید بسازم، عاشقانه هم میسازم اما الان که نیستی و قراری هم نداری با من بهتره که خط بکشم روت 💜 تموم لحظه های این تب تلخ، خدا از حسرت ما باخبر بود، خودش مارو برای هم نمیخواست، خودت دیدی دعامون بی اثر بود 💜 مقاومت میکنم تا زمانی که تو رو ندارم دلنوشته ای ننویسم به یادت فقط اینکه امشب یه جوری ام دلتنگ نیستم فقط یه جوری ام انگار جام زندگیم ترک داره و عمرم داره هدر میره🍀 نه ، نشد که بیخیال شد ، تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد، زندگی درد قشنگیست که جریان دارد 💜

پانیک گرفتم از دستشون بیماری استرس و اضطراب گفتم دوباره یه سال قرص خوردم ولی اضطراب تو جونم ریشه کرده و بیرون نمیره افسردم یه آرزو داشتم اونم این بود که از طریق درس به یه جایی برسم ولی کو عدالت کوشششش اون عدالتی که میگین کجاست چرا نمیبینمش چرا یه بار حسش نکردم چرا من نتونم کلاسای  مختلف کنکوری ثبت نام کنم چرا منم مثل بقیه نتونم کتاب تستهای متنوع داشته باشم

چرا منم نتونم تو یه محیط آروم و بدون دعوا و غر و اعصاب خوردی های الکی درس بخونم

پوست دستامو انقد کندم افسرده شدم

آخه لعنتیا شما که دم از عدالت می‌زنید و هی عدالت عدالت میکنید پس چرا کنکور تنها راه خوشبختی من رو اینطوری کردین که دیگه کسی نتونه شرکت کنه و پرشده از تقلب فقط دوتا آرزو داشتم به بهشون نرسیدم اما چند وقتیه یه آرزوی دیگه هم دارم که اسمش مرگه و امشب برای خودم براوردش میکنم که حداقل به یه دونه از آرزوهای زندگیم برسم آره این عکس گرفتنش خیلی درد داشت چون بعدش دونه دنه تک تک قرص ها رو با یه پارچ آب جلوم قورت دادم و نزدیک صد تا قرص مختلف و خوردم با آرزوهام خداحافظی کردم و رفتم که برا همیشه بخوابم آروم بخوابم دیگه به هیچی فک نکنم برم پیش بابام و بهش بگم اگه تو بودی الان اوضاع و احوال من این نبود

بهش بگم خسته‌ ام از دور و وریام و نیش و کنایه و طعنه ها شون که هر جا میرم دنبالم میدوعن و ولم نمیکنن بگم پر زخمم پر درد بغلم کن خستم  خیلی خسته بدنم زخمی نیست ولی روحم زخمیه نابود شده ترک برداشته دیگه نمیکشم آره من ضعیفم من ناتوانم دیگه نمیتونم نمیتوننننممممممم


نمیدونم چرا اینجا اینو نوشتم فقط میدونم الان دیگه باید برم برا همیشه بخوابم و بیدار نشم

من هیچوقت هیچ دعایی ازم برآورده نشده ولی شما شاید دعاتون برآورده شد پس دعا کنین دیگه جسم سردم به هیچ چیز فکر نکنه راحت بشه


راستی هر وقت اسم از کاربرای فوت شده شد یادی هم از من بکنید بگید دنبال عدالت بود ولی ندید دنبال یه دلخوشی ناچیز بود ولی پیدا نکرد

چند ماه پیش یه کاربری دقیقا همین تاپیک رو زد چقدر براش ناراحت شدیم گفتیم حتما خودکشی کرده ولی چند روز پیش توی یه تاپیکی دیدمش 

شب رفیقه خوبیه ولی زیاد سوال میپرسه🩶او خداوند ناممکن هاست، تو برممکن ها گریه میکنی؟🩵🌈چنان روزی رسان روزی رساند که صد عاقل از آن حیران بماند️🩷😇
ما سه برابر اینو تو یخچال داریم 😂 طبیعیه ناراحت نباشه تازه چندتاشم که ویتامین و چرک خشک کنه

سرماخوردگی و ویتامین و مسکنه

شب رفیقه خوبیه ولی زیاد سوال میپرسه🩶او خداوند ناممکن هاست، تو برممکن ها گریه میکنی؟🩵🌈چنان روزی رسان روزی رساند که صد عاقل از آن حیران بماند️🩷😇
ما سه برابر اینو تو یخچال داریم 😂 طبیعیه ناراحت نباشه تازه چندتاشم که ویتامین و چرک خشک کنه

ببین حتی اگر طرف دروغم بگه ها مسخره کردن کار درستی نیست،وجدان و انسانیت مسئله مهمیه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

اره خلاصه

benjamin0 | 6 ثانیه پیش
2791
2779
2792