یکی از فامیلامون همینه،مادر خودمم همین بود روزگارمونو سیاه کرده بود،مخصوصا مال منو،هنوز توهیناش،تحقیراش،کتکاش ،تبعیضاشو یادم نمیره،اتفاقا چند شب پیش دو سه تا از کاراشو یاداوری کردم،که یه شب بی دلیل منو که ابتدایی بودم تا صبح کتک زد،با پشت شونه میکوبید تو سرم،چرا؟؟!!چون تو جمع مهمونایی که همه بودن خودشم بود،گفت چرا اومدی؟!!!حتی با این وجود نگفته بود نیا و میزد،اخه اون موقع شب کجا باید میرفتم که تو خونه نباشم جلو چشم مهمونا،به چه دلیل؟؟!!!،بهم میگفت لقمه اضافی،بحثای بیخود میکرد،یه بار تو بحث اب جوش ریخت تو صورتم ،یه بارموهامو جوری پبچید که تموم بدنم قفل کرد،الانم ول کن نیست،همه ش بدیمو همه جا میگه ،همه ش پیش شوهرم بدمو میگه،شوهرم میگه مهم نیست نارحت نشو،مامانتو هر کی از دور ببینه میدونه مشکل داره،تو زندگی از هر کی اذیت شدم برام مهم نیست،چون انتظاری نمیشه داشت،ولی مادرم خییییلی اذیتم کرد ،باورت نیشه میرم مشاوره تا بتونم زخمایی که تو تموم این چهل ساله زده بهم درمان کنم؟؟!!منو زود شوهر داد که خودش بتونه شوهر کنه،چون میترسید کسی منو ببینه اونو نگیره،ای خواهر داستان زیاده،ولی عیب نداره ،بجاش خدارو پیدا کردم و همه زندگیمه
ببین اگه میتونی کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید رو بخون،خودش از صد تا مشاور بهتره و خودتم یه پا مشاور میشی،حتی دلیل کارای پدرتو میفهمی شایدم بتونی کمکش کنی،دکتر جفری یانگ،ترجمه ساره حسینی،اینو دکتر مجتبی شکوری معرفی کرد،خیلی عالیه،و به هر کی معرفی کردم خیلی ازین بابت راضی بوده
ببین منم دقیقا وضعیت تورو دارم فقط بابام ازیه جهت خوبه
ولی دیگه روانی بشه کسی جلودارش نیست
🚶🏻♀️
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
