پس عزیز دلم در اینصورت و با توجه به اینکه که گفتی حاضر هم نیست برای درمان اقدام کنه فقط و فقط باید تحمل کنی و در کنارش تلاشت رو چند برابر کنی،درس بخونی و مستقل بشی. اگه یه شهر دیگه دانشگاه قبول بشی و از محیط خونه دور بشی خیلی خوبه. ولی اگه میتونی بعد از اتمام امتحانات یه مهارت هم بری یاد بگیری خیلی بهتره برای روز مبادا به دردت میخوره...شما باید به فکر ایجاد درآمد و استقلال باشی وگرنه با توصیفاتی که کردی دو روز دیگه پدرت حتی سر ازدواج کردنت یا سایر تصمیمات سرنوشت ساز زندگیت هم یه بامبول درمیاره و فرصت هات رو میسوزونه. من اگر جای شما بودم از همین حالا سعی میکردم رزومه تحصیلیم رو قوی کنم تا در فرصت مناسب مهاجرت کنم و برای همیشه از محیط و جو سمی که پدرم ایجاد کرده،رها بشم.
مامانت حمایتت میکنه؟ بهرحال مامانت میتونه نقش بسیار موثری داشته باشه و تا حد زیادی رفتار پدرت رو متعادل کنه. من مادرم فوت کرده ولی تا روزی که زنده بود خیلی وقتا جلوی رفتارای زننده پدرم رو می گرفت و مهارش میکرد و خب وقتی فوت کرد عرصه برای جولان دادن بابام بیشتر فراهم شد ولی همون طور که گفتم بعد از مدتی تونستم شرایط رو به نفع خودم تغییر بدم...الان هم مادر شما وظیفشه در مقابل رفتارهای ناشایست و خارج از منطق پدرت،ازت محافظت کنه به خصوص که میگی ازدواجش عاشقانه بوده و انتخاب غلطش باعث حال و روز فعلی شما شده...ما در مقابل انتخابهامون مسئولیم و مادر شما هم با چنین انتخابی و بعد بچه دار شدن از همچه مردی شما رو در معرض آسیب قرار داده...همه انسان ها وقتی دارن همسر انتخاب میکنن باید این نکته رو در نظر بگیرن که یه پدر یا مادر شایسته رو به فرزندان آینده شون مدیون هستند که باید به طور شایسته ادای دین کنن...حالا که مادر شما انتخاب مطلوبی نداشته دست کم الان باید برای صدماتی که شما داری از جانب پدرت متحمل میشی،چاره جویی کنه