یه دختر عمو دارم ۲۳ سالشه خوشکلم هست قد بلند پسرعموی دیگم چن ساله خواستگارشه اینم هی یه بار میگه باشه یه بار میگه نه سرش شلوقه دختره تا اینکه هفته پیش شام خونه عموم بودیم خونه دختره سه تا داداش دعوت بودن عموهاموسه تا برادرن ،هیچی ساعت نه شب شد و دخترعموم از بیرون نیومد هی زن عموم میگفت به ما زنگ بزنید ببینید کجاس اینم جواب نمیداد