2777
2789
عنوان

مامانایی که عصبی هستین میایید؟

396 بازدید | 33 پست

بچه ها من خیلی عصبیم یه پسر دو ساله دارم،وقتی اذیت میکنه خیلی سرش داد میزنم لطفا نگید کارم بده و اینا خودمم بعدش پشیمون میشم ولی اون لحظه دست خودم نیست موقع عصبانیت آنقدر قاطی میکنم که حتی میتونم کتکش هم بزنم الان بچمم عصبی شده داد میزنه،جیغ میکشه، تو رو خدا بگید چیکار کنم تو رابطم با همسرم مشکل دارم همین بدتر اذیتم میکنه،نه از نظر عاطفی،نه جنس ی رابطه خوبی نداریم،شاید تو یکسال سه چهار بار رابطه داشته باشیم،دائم سر کاره اون دو ساعتی هم که خونس فقط با بچه سرگرمه، نه بیرون میریم،نه کاری بهم داریم،هزار بارم باهاش حرف زدم بی نتیجس،این وسط بچمم داره لطمه میبینه.

شده ارام بخش بخوری با یچه اروم باش

منم وقتی ب خودم اومدم ک بچه عصبی بود

چندتا مشکل پشت هم پیش اومد عصبی شده بودم و کلافه و دست تنها

ولی الان باهاش وقت میزارم امشب تا5صب فیلم دیدیم و بازی کردیم و بزن بزن تا خوابید

شده ارام بخش بخوری با یچه اروم باش منم وقتی ب خودم اومدم ک بچه عصبی بود چندتا مشکل پشت هم پیش اومد ...

بخدا دست خودم نیس،یهو از کوره در میرم بعدشم سریع آروم میشم،دلم واسه بچم میسوزه 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

فقط بدون داری به بچت یاد میدی اگر محبت میخای باید بذاری تحقیرت کنم باید بذار داد بزنم باید بذاری خودمو خالی کنم سر تو بعد محبتمو ببینی همیشه به همسرم میگم در حالت عادی معلومه همه چی اوکیه و مشکلی نیست در مواقع ای که بچه بچگی میکنه باید خودتونو کنترل کنید این لباسا این فرشا این ریخت و پاشا آینده روحیه بچتو میسازه 

بخدا دست خودم نیس،یهو از کوره در میرم بعدشم سریع آروم میشم،دلم واسه بچم میسوزه 

قشنگ میفهمم چی میگی خودم دیدم بچه عصبیه ی مدت پروپانول10و سرتالین خوردم بعدش ولشون کردم

الانم رو مخ هست ولی خب شرایطم بهتر شده

گناه دارن فک کنم3سالش ک بشه همه چیز میفهمه دیگه دوستت نداره

من ی روز داد بدی زدم سرش نمیخابید خسته بودم ی ان مثل شکه شد ترسید گریه بدی کرد

اگه بلایی سرش میومد چی

بچه مگه قلبش چقدره ک جای امنش ک مثلا مادرش هست اینطوری سرش بیاره

سعی کن با شوهرت کنار بیای سخته ها خودم میدونم ولی بگذر ک دعوا نشه فقط بخاطر بچه ات


من عذاب وجدان میگرفتم اولا و گریه باز میگفتم کوچیکه یادش میره ولی ن بچه ها خیلی درک دارن ی مدت دیگه اصلا سمتت نمیاد دوستت نداره

فک کن روزی برسه ک بچه ات ازت بترسه

بزرگترم ک میشه پرخاشگر میشه حرفتم گوش نمیده

زن عصبی و کم طاقت هنر دست یه مرد بی توجهه. با شوهرت صحبت کن مشاوره برین.

نبابا من شوهرم خیلی توجه میکنه بعضی وقتا هورمونیه

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
بخدا دست خودم نیس،یهو از کوره در میرم بعدشم سریع آروم میشم،دلم واسه بچم میسوزه 

شاید بخاطر پی ام اس هست

سندرم پیش از قاعدگی اون طبیعیه

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
فقط بدون داری به بچت یاد میدی اگر محبت میخای باید بذاری تحقیرت کنم باید بذار داد بزنم باید بذاری خود ...

کاش بفهمیم کاش از کوره در نریم منم سه تا بچه ی فوق العاده لجباز دارم این‌قدر سرشون داد زدم شدن یکی عصبی تر از خودم

بخدا دست خودم نیس،یهو از کوره در میرم بعدشم سریع آروم میشم،دلم واسه بچم میسوزه 


زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
زن عصبی و کم طاقت هنر دست یه مرد بی توجهه. با شوهرت صحبت کن مشاوره برین.

بخدا آنقدر صحبت کردم که احساس حقارت میکنم،ولی صلا فایده نداره،منو گذاشته تو حاشیه ای ترین قسمت زندگیش 

فقط بدون داری به بچت یاد میدی اگر محبت میخای باید بذاری تحقیرت کنم باید بذار داد بزنم باید بذاری خود ...

اره عزیزم دقیقا بعضی وقتا متوجهم که دارم دق دلیم از شوهرمو سر بچه خالی میکنم ولی نمیدونم چیکار کنم 

کاش بفهمیم کاش از کوره در نریم منم سه تا بچه ی فوق العاده لجباز دارم این‌قدر سرشون داد زدم شدن یکی ع ...

من امروز بخدا از ساعت هشت شب تا یازده شب تو اشپزخونه در حال اشپزی و سالاد اینا بودم انقد خسته شدم پام درد میکرد سر سفره همش سرشون داد زدم کی میرم بجهنم از دستم راحت بشن اه

ولی من خسته میشم و قبل پریودیم اینطوریم بقیشو مدام کنترل میکنم

کلا هم زود رنج و حساسم

امروز شوهرم میگفت دیدی از کنار بعضی ماشینا رد میشی دزدگیرشون چون حساسه صداش در میاد با اینکه کاری نکردی تو اونطوری🤣🤣🤣😂🤣😂😂🤣🤭😂🤣🤣😂🤭 منم عادت دارم ناراحت نمیشم

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
اره عزیزم دقیقا بعضی وقتا متوجهم که دارم دق دلیم از شوهرمو سر بچه خالی میکنم ولی نمیدونم چیکار کنم&n ...

بخدا من فک میکنم جای شوهرم بودم سر به بیابون میزاشتم خیییییلی هزینه هامون بالاست خرج بالاست مجبورن واقعا.اما باید قانعش کنی ک نمیکشی

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز