2777
2789
عنوان

مامانایی که عصبی هستین میایید؟

| مشاهده متن کامل بحث + 396 بازدید | 33 پست
قشنگ میفهمم چی میگی خودم دیدم بچه عصبیه ی مدت پروپانول10و سرتالین خوردم بعدش ولشون کردم الانم رو مخ ...

عزیزم بدون تجویز هم میشه خورد؟ بخدا حالم از خودمو زندگیم داره بهم میخوره دلم نمیخواد بچم مثل خودم بشه 

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من عذاب وجدان میگرفتم اولا و گریه باز میگفتم کوچیکه یادش میره ولی ن بچه ها خیلی درک دارن ی مدت دیگه ...

همین الانم ازم بدش میاد،ترجیح میده پیش مامان بابام یا عمو یا خاله باشه ولی سمت من نیاد،بعضی وقتا میگم کاش طلاق میگرفتم،بچه رو هم بدم به باباش،اون بدون من بهتر بزرگش میکنه،ولی شرایط جدا شدن ندارم 

بخدا آنقدر صحبت کردم که احساس حقارت میکنم،ولی صلا فایده نداره،منو گذاشته تو حاشیه ای ترین قسمت زندگی ...

بعضی وقتا مستقیم فهموندن نتیجه برعکس دار.باید غیر مستقیم باشه

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
عزیزم بدون تجویز هم میشه خورد؟ بخدا حالم از خودمو زندگیم داره بهم میخوره دلم نمیخواد بچم مثل خودم بش ...

ازه ولی دوز بالاتر نه

هر دو چیز خفیفی هستن.سرتالینه بهتره بازم سرچ کن درموردش من پرسیدم گفتن همه میتونن بخورن

همین الانم ازم بدش میاد،ترجیح میده پیش مامان بابام یا عمو یا خاله باشه ولی سمت من نیاد،بعضی وقتا میگ ...

اون فقط ترسیده ازت و گرنه کی جای مادر رو تاحالا پر کرده ک الان بتونه پر کنه

سعی کن از الان ب بعد خوب باشی براس

اول بچه ات بعد بقیه کارا این تومغزت بکن

اول بچه بعد کار اول بچههههه

ببرش پارک  وقت بگذرونین  کلی کار دیگه

قصه بگو فیلم و کارتن دانلود کن براش

خودتم باهاش ببین حتما

نه عزیزم من کلا همین طوریم

بخودت بیشتر فکر کن.توجه کن.

چون میگی سرد اهمیت نمیده جذبش کن

رنگ مو جدید بزار یجوری رفتار کن ک خیلی خودت مهمی وبدون اون کلا ارامش داری

ببین نزار همسرت بفهمه درگیرشی و بدون اون دپرسی یجوری رفتار کن ک فکر کنه چقدر ارامش داری و راحتی اینطوری جذبت میشه مثلا ارایشگاه برو موهاتو بافت بزن 

  ابرو و ارایشت خوب باشه 

لباس زیر اسفنجی ایناتو جلو شوهرت عوض کن

جلوش بشین لاک بزن

کتاب بخون برا خودت 

یهو برو تو فکر بلند بخند بزار مجبور بشه بهت فکر کنه فکرشو درگیر خودت کن

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
بخدا من فک میکنم جای شوهرم بودم سر به بیابون میزاشتم خیییییلی هزینه هامون بالاست خرج بالاست مجبورن و ...

اره عزیزم منم متوجهم که خرج بالاس ولی نکه اصلا به من توجه نکنه مثلا سالی ۳_۴بار رابطه بنظرت طبیعیه؟یا اینکه هیچوقت باهم بیرون نمیریم بجز دکتر رفتن؟یا اینکه میخوایم مهمونی بریم باید ساعت ۱۱ بریم چون دیر میاد؟یا اینکه اونطرف اتاق بدون توجه به من میخوابه؟یا اینکه جمعه ها هم که تعطیله همون صبح زود به یه بهانه ای تا من خوابم از خونه میزنه بیرون،واسه ناهار میاد بعدم میخوابه تا عصر دوباره میره بیرون؟من اصلا نمیفهمم واسه چی داره با من زندگی میکنه 

اره عزیزم منم متوجهم که خرج بالاس ولی نکه اصلا به من توجه نکنه مثلا سالی ۳_۴بار رابطه بنظرت طبیعیه؟ی ...

بعدم برو مشاور با این وضعیت .

اگ هزینشو نمیتونی بدی برو بهداشت.راهنماییت میکنن‌.الان خیلی خوب شده و مشاورای متخصص دارن

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
بعدم برو مشاور با این وضعیت . اگ هزینشو نمیتونی بدی برو بهداشت.راهنماییت میکنن‌.الان خیلی خوب شده و ...

اره باید باهاش صحبت کنم اگه اومد بریم،دقیقا من شدم مثه یه خدمتکار که در ازای مراقبت بچه و کارایخونه بهش غذا و جای خواب دادن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792