اینو بگم که 7 ماهه سر خونه زندگی خودمونیم ، منو همسرم هردو محصلیم و زندگیمون رو به رشده و یواش یواش داریم باهم میسازیمش .
مشکل ما از روزی شروع شد که قرار بود با خواهر شوهرم و همکلاسیهای دبیرستان بریم بیرون ، تو همون کافه همیشگیه نشسته بودیم و 7 نفر بودیم
جمع هم جمع خودمون بود و قرار نبود مردی تو جمع باشه
بعد یکی از همین دوستامون با شوهرش اومده بود با اینکه تاکید کرده بودیم میخایم تنها باشیم،
بعد خواهرشوهرم انگار به همسرم پیام داده بود که فائزه با یه مرد قرار گذاشته
در حالی که اون شوهر رفیقمون بود و من تا بحال ندیده بودمش!!!
بعد..
