خواهرشوهرم ساعت ۸ زنگ زدن که داریم میایم مشهد
فردا سمینار داره شرکت
قرار بوده ۲۸ بیان
ولی امشب راه افتادن
از یه شهر دیگه که ۵ ساعت راهه تا اینجا
میان
منم واسه شام بلند شدم کباب درست کردمو واسه ناهار فردا قیمه بار گذاشتم
چون فردا نوبت واکسن دوماهگی پسرمه
اعصابم خورده ....کسی نیست بگه خب از سر شب زنگ نمیزنن که آدمو بیخواب کنن ...عهههههه
خونه برادر شوهرم اینجاست ...ولی شوهرش برداشته زنگ زده به شوهر من ...که ما میام خونتون ..