حس میکنم دیگه نمیتونم رمقی برام نمونده، شوهرم خیلی اذیت میکنه یه کاری چند سال پیش خاست انجام بده نشد الان به من میگه برو بیرون، تابه حال زیاد میگف برو ولی دیشب بش گفتم باشه نامردی مهریه رو ندی، یا یه بخشی بده من برم جایی اجاره کنم، بعد از سه چهار روز بی اشتهایی عصبی و شکنجه شدنی که نه ساعت تمام غر و حرف زدن گوش دادم معده درد و سردرد شدم تنها رفتم دکتر ساعت 11*12 شب رسیدم
بعد بهم میگه باز که اومدی