دیشب با مادر شوهرم بخاطر شلوغی کاری بچه ها حرف میزدیم.مادر شوهرم از اونا ک خودش فرشته نشون میده.تو خونش میره یرات میزاره برمیداره .نمیزاره دست ب سیاه و سفید بزنی..احترام نگه میداره بخصوص تو جمع خانوادگی خودشون...درسته من رابطه خیلی خوبی باهاشون ندارم ولی خودم نگه میدارم بخاطر شوهرم.باورتون میشه ی چند ماهیه ارتباطم باهاش خوب شده بود..قبلا مدام قهر بودم ولی الان خوب شدم..شوهرم هم کلا رفتارش نسبت ب گرشته بهتر شده بود..تا امروز ی وویس دیدم ک انگار ی زبزله هشت ریشتری تو وجودم افتاد و حالم کلا دگرگون کرد
امام علی (ع): در شگفتم از بخیل، بـــه ســــوی فـــقـــری مــیشــتــابــد كـــه از آن مــیگــریزد.و سرمایه ای را از دست میدهد كه برای آن تلاش میكند. در دنیـا چون تهیدسـتان زندگی می كند، اما در آخـرت چون سرمایه داران محـاكمه میشود در شگفتم از متکبری كه دیـروز نطفه ای بی ارزش وفـردا مرداری گندیده خواهـد بـود و در شگفتم از آن كس كه آفرینش پدیده ها را مینگرد و در وجود خدا تردید دارد! و در شگفتم از آن كس كه مردگان را میبیند و مرگ را از یاد برده است، و در شگفتم از آن كس كه پیدایش دوباره را انكار میكند در حالی كه پیدایش آغازین را مینگرد، و در شگفتم از آن كس كه خانه نابود شدنی را آباد می ّ كند، اما جایگاه همیشگی را از یاد برده است.
مادرشوهرم تو وویس داشت بر علیه من با خواهر ش صحبت میکرد و من نفرین کرده بود...وااای اصلا تمام بدنم داغ شده بود و تپش قلب شدید..ک این زن چقدددد شیطان صفته..چقد جلوی روی من خوب بوذ.این حرفش نتونستم هضم کنم ک نفرینم کرده بود و برعلیه من حرف زده بود
وای یبار من به یکی زنگ زدم بحث داغ خانوادگی حالا از ما پنهان میکردن. به خیال خودش گوشی قطع کرد. ولی قطع نشده بود منم قشنگ همه حرفها گوش دادم چخبرا بود ما بیخبر😂😂
من تو را با خون دل از یـــاد بردم، لـطف کن هرکجا چشمــت ب من افتاد، کــــج کن راه را. "