ما وپدرشوهرم خونه هامون کنار هم هست و (مادرشوهرم فوت شده) دوتا خواهر شوهر دارم ،خواهرشوهر کوچیکم نزدیک یک ساله طلاق گرفته و اومده پیش پدرشوهرم زندگی میکنه و میره سر کار
امشب شام خونه پدرشوهرم اینا بودیم و خواهرشوهر داشت کتلت درست میکرد و همش می چسبید به قابلمه دلم سوخت گفتم داره اذیت میشه
شوهرمم از سرکار اومده بود و اونجا بود بهش گفتم محمد ی دقیقه برو از خونه ی ماهیتابه بیار تا سرخ کنیم کتلتارو
اونم خسته بود گفت کلید بده آبجیم بره منم بچه کوچیک بغلم بود خلاصه آدرس قابلمه هارو دادم که خانوم بره بیاره
اونم رفت آورد و شام خوردیم و اومدیم خونه الان رفتم سر یخچال میوه بیارم با شوهرم بخوریم دیدم پنج شیش تا دونه هلو و سه تا موز با سیب و پرتغال تو یخچال بوده
همه ی هلو ها و موزا نیست یعنی حتی یدونه هم نبود از شوهرم پرسیدم تو اومدی خونه گفت نه
یعنی اینقدر اعصابم خورد شده ک نگو
اولین بارش نیست که میاد ی چیزی از خونه ام می بره
اولا که عروسی کرده بودیم همش ی وقتا بعضی از وسیله هام گم میشد مثل کرم پودر و تی شرت و اینا منم از بس ساده بودم فکر میکردم جا جایی انداختم یا گمشون کردم ی روز که خونه پدرشوهرم بودم ضدافتابم که تازه خریده بودم و چندروز بود گم شده بود اونجا تو لوازم آرایش های خانوم پیدا کردم از اون موقع فهمیدم که دستش کج هست
خیلی خیلی خیلی اخلاق بدی هست
نمیدونم باهاش چ برخوردی کنم واقعا الان خیلی حالم بده وقتی فهمیدم این کارو کرده امشب باز