سلام. من شرایطمو مینوبسم لطفا خواهرانه مادرانه راهنماییم کنین ... خودم انگار دوباره درگیر احساساتم شدم نمیدونم چه کنم .شاید شماها بتونین درک کنین و راه مناسبی بگین
۵ساله ازدواج کردم و تقریبا ۱ساله جداشدم با یه پسر ۴ساله. همسرسابق دوباره قصد رجوع داره دیروز بعداز ۹ماه اومدبچه رو دید و گفت به بابام میگم برای رجوع بهت زنگ بزنه بزرگترین مشکلی که بخاطرش جداشدم خونه نگرفتنش و زندگی تو خونه پدرش بود باهم تو یه واحد آپارتمان . کار درست و مشخصی نداشت و خب حقوقشم کم و زیاد میشد .هم خودش هم پدرش بی احترامی میکردن بهم . بی احترامی در حد ف .ح .ش. ناموسی . از طرفی پدرش با زن برادرم ارتباط داشت و جیک و پوک خانواده و هرچه که تو خانواده من میگذشت رو بهش گفته بود هنوزم ارتباط دارن متاسفانه .
تفاوت الان با قبل اینه که یه خونه خریده ولی هنوز خونه پدرش زندگی میکنه و نمیدونم قرارهست منو ببره خونه جدید باخیر کارشم ظاهرا میره بنگاه املاک دوستش
دیروز پسرم باباشو دید تقریبا تو دوساعت همش بغلش بود و دستاشو دورگردن پدرش انداخته بود یه دیقه جدا نمیشد کلی خندید و با پدرش بازی کرد دلم برای بچه میسوزه از طرفی هم باهزار بدبختی حداشدم