خیلی راحت نیستم باهاشون که بخواد حرفی بزنی بگه هم اهمیت نمیدم کار خودمو میکنم سکوت
ی دفعه چندسال پیش تازه عروس بودم باهفده سال سن.پیش اونا زندگی میکردیم با شوهرم دعوامون شده بود.اومد گفت جهاز هیچی نیاوردی آبمیوه و کیک عروسیتونم مادادیم من فقط گریه کردم
ی دفعه دیگه ام ماه پیش بازم باشوهرم دعوامون شد شوهربی عقلم زنگ زد اومدن گفت ب شوهرم ک این گهی بود ک خودت آوردی.آخه شوهرم خودش منو انتخاب کرده بود.دوست نبودیم
یکیشو نمیشه بگم یکی هم گفت خدا آدمو گیر آدمای زبون نفهم نندازه منظورش خانواده من بود
اسی تاپیکت باعث جنگ دوباره کاربرا با مادرشوهراشون میشه
چرا همیشه تاپیک بدترین حرف مادرهمسره؟چرابهترینش نیست؟
من حرف بدی ازش نشنیدم اما حرفی که شوکه و خوشحالم کرد این بود که جلو یه جمع یهویی گفت دوستم داره .
حرف ناراحت کننده بیشتر گیر میده ب فکر پسر و نوشه ی درصد فکر نمی‌کنم ب فکر من باشه از همشونم کوچیکترم تو خانواده
بچتو مردای توی خیابون درست کردند.
یبارم داشتم آدامس بادمیکردم گف مامانم خدابیامرز میگف هرکی اینجوری ادامس بخوره خرابه.
یبارم بهم گف میام طلاقت میدم ازخونه پسرم میندازمت بیرون بچتم ازت میگیرم...بااینکه سه دونگ ازخونه مال منه..
خیلی حرفا زده ک تا عمق وجودم نمیبخشمش..هیچوقت..الهی دخترش تقاص پس بده
تا حالا بحث و حرفی بینمون پیش نیومده خدا روشکر
چیزهای جزئی بود ک ایشون ب همسرم گقتن و همسرم به من گقته
در مقابل منم اگ چیزی بوده ب همسرم گفتم نمیدونم ب مادرش گقته یا ن
در کل رابطه امون ظاهری خوبه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
