خوشبحال کسایی که خانواده شادو صمیمی دارن
خانواده منم همینه،الان ازدواج کردم از زندان آزاد شدم
ماهم همشششششش تو خونمون دعوا و نفرت پراکنی
البته من فکر میکنم کار طلسم و جادو باشه
سعی کن علتو کشف کنی
گاهی آدم با ازدواجم راحت نمیشه چون حسرت رابطه صمیمی دیگران با خانوادشو میخوره و حس میکنه یه چیزی کمه
چی بگم
مشکلاتم یکی دوتا نیست بخاطر اخلاق خانوادم میترسم اصلا کسی هم منو نخواد هرار جور فکر به سرم میزنه
این روزا دیگه امیدی به زندگی ندارم به قول خودت هر لحظه افکار خود کشی به سرم میزنه
زندگی تو این دنیا چه ارزشی داره وقتی حتی دلمون خوش نیست؟
اره یک سری چیزا ذاتیه من تاپیک زدم از کارهای مادرم با خودم
انقد عجیب بود که سریع حذف کردم گفتم یا باور نمیکنن یا میگن حتما تو خودت باعث شدی اما واقعا کاراش ناراحت کننده هست از قدیم پسر دوست بود منم اصلا دوست نداره منتها میگم برای این حس افسردگی احتمال جادو هم هست چون چند وقته کارهامون بدجور درهم پیچیده
عزیزم خودکشی چیه ؟ منم میرم تو فکرش اما با خودم میگم این دنیا رو که نداشتم اون دنیامم نابود کنم ؟؟
سعی کن بری بیرون سرکار کتابخونه دوست و رفیق ک کمتر تو خونه باشی و اذیت بشی چندتا خواهر برادرین چی بیشتر رعایت میده ؟
خانواده منم اینطورین درکت میکنم، ن خنده ای ن صمیمیتی ن احساس راحتی من ک همش معذبم راحت نیستم ن تفریحی مث چندتا غریبه فقط هم خونه ایم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
20 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
