امروز یکی از دوستام دعوت بود خونمون چند وقتی بود ک خیلی گرفته بود میخاستم مثلا باهاش صحبت کنم ببینم چ مشکلی داره کمکش کنم ی چیزی بهم گفته که از وقتی رفته ی بند دارم گریه میکنم واسش با ی پسری تو رابطه بود خیلی همو دوست داشتن پسره با مامان دوستمم حرف زده بود قصدش به قول خودشون جدی بوده پسره دوستمو گول میزنه باهاش رابطه برقرار میکنه بعد ی مدت بهونه میاره و ولش میکنه حالا خانواده دوستمم ازین تعصبیان ک اگ بفهمن یا دق میکنن یا دوستمو میکشن من اصلا راهکاری واسش ندارم بنظر شما بهش چی بگم ک یکم آروم شه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
این ترسه رو باید بریزه دور و هرچی زودتر ی کاری کنه. من اطلاع ندارم کجا ترمیم میکنن یا اصلا جایی هس برای این کار یا نه ولی حتما باید با مامانش درمیان بذاره شاید برای خیلیا این موضوع چیز خاصی نباشه ولی برای بعضی خونواده ها هم خیلی مهمه