2777
2789

خودم یه خواستگار داشتم از در حیاط که اومدن داخل مادرش جیشش گرفت خخخخخ دستشویی هم تو حیاط.

بعد از دستشویی برگشت و به مادرم گفت خونتون چند متره ههخخخخ

مادرم هم گفت حاج خانم اومدید خونه بخرید.هیچی دیگه به طور نامحسوسی مادرم ردشون کرد.گفت زنه نرسیده متراژ خونه ازم میپرسه هههههه

اللهم عجل لولیک الفرج

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خواهرم خیلی خواستگار داشت.خودش معلم بود و خوشگل هم بود زیاد براش خواستگار میومد.و مطمئنن بین این خواستگارا آدمای عجیب غریب و خنده دار هم بودن.


یه روز یه دندونپزشک اومدن خواستگاریش.بعد از حرف زدن بزرگترا اجازه خواستن برن تو اتاق با هم صحبت کنن.

پسره صحبتشو اینطور شروع میکنه که دو روز دیگه تولدمه واسم چی میخری خخخخخخخ.حالا کاش مثل آدم میگفته.خواهرم میگفت خیلی خودشو لوس کرده و زبون بچگونه حرف زده هههههه.

سریع ردش کرد گفت بابا این پسره کم داره و لوسه

اللهم عجل لولیک الفرج
به جز شما دو تا هیچ کس تو قایق نبود؟


چرا خواهر من و خواهر ایشون ... نمیدونم والا چه کاری بود .. باباش سرع قایق اجاره کرد ما رو سوار کرد .. هفته بعدشم اومدن خونمون و چند جلسه طول کشید .. فهمیدیم به درد هم نمیخوریم

.....be brave , even if you are not,pretend to be

من سیزده سالم بود یه مردحدودا بیست وهفت هشت ساله باخاندانش اومدن خواستگاری.

بابام‌تافهمید منظورشون چیه کلا مجلسو به شوخی وخنده برگزارکرد.

آخ که چقدگریه کردم

مرده قیافه خوبی داشتا ولی هرکول بود

مامان پسره گفته بود سحرجان نمیاد ببینیمش؟؟مامانم گقته بود سحرداره عروسک بازی میکنه ازش بگیریم عروسکشو ازگریه خودشو میکشه😕....

اینو قبلا یه تاپیک دیگه م گذاشته بودم الان کپی کردم

یکی از همکارام یه نفر رو معرفی کرد رفتم باهاش بیرون

طفلک تا حالا کافی شاپ نرفته بود که بدونه باید حق سرویس بده 

تازه اونم جلوی من

بعد گفت با چی میری خونه ؟ اتوبوس سوار شو

من هم دررفتم از دستش      

من یه خواستگار داشتم همش به سقف نگاه میکرد وقتی گفتن برین تو اتاق یکم با هم صحبت کنین عوضی انقد پررو شد .به من میگفت الان این لباسی که پوشیدین و جلو چه کسای دیگه میپوشین از این به بعد نپوشین .خخخخخخخخخخخ .به من میگفت باید بیام محل کارتو ببینم عوضی .تو کار واردات سیم های ساختمانی بود میگفت به مامانت نگی من ... میزان سرمایه دارم خخخخخخخخخ روز اول کثافت .میگفت  خونه بابام اینا خیلی بزرگه شمایبی که خونتون کوچیکه بیای خوشت میاد دیونه ای بود برا خودش .اهان راستی خواهراش هم گفته بودن باید یه روز بیاین دخترتونو با تاب شلوارک ببینیم .خخخخخ همین که رفتن مامانش دو ساعت بعد زنگ زده بود که جوابتون چیه  

خواهرم یه خواستگار داشت.با مادر و خواهرش اومد.به نظر آدمای معقولی میومدن.

تابستون بود و مادرم شربت درست کرد گفت خواهرم ببره.

شربت و خوردن و لیوانا جمع شد و یه ساعتی نشستن و رفتن.

موقع ظرف شستن.خواهرم گفت مامان بیا ببین.بچه ها توی لیوانا مامانم از این نی های شیشه ای گذاشته بود که  سرش شبیه به قاشق بود و دمش هم یه آلبالو.((این خاطره مال ۲۰سال پیشه شایدم بیشتر)).

بچه ها جونم براتون بگه خواستگارا انقدر محکم شربت و هم زده بودن که قاشقش شکسته بود.خخخخ حالا اون به درک.اون قسمت قاشقشم هم نبودش.نمیدونم خورده بودنش...

البته فقط دو تاشون اینطور شده بود.و نمیدونم واسه پسره بود یا نه.خلاصهههه خواهرم پاشو کرد تو یه کفش و گفت نه.اینا عصبین که انقدر محکم شربت و هم زدن که نی و شکوندن. خخخخخخخخ

اللهم عجل لولیک الفرج

منم یه خواستگار داشتم رفتیم توی اتاق حرف بزنیم اولین سوالش این بود مانتو از کجا میخری؟منم یکی از خیابونهایی که همیشه از اونجا میخرم رو گفتم پسره اخماش رفت توی هم و گفت چرا از فلان جا نمیخری ارزونتره آخه اونجاکه من گفته بودم بالاشهر بود ولی ایشون پایین شهرو مثال زد از سوالش بدم اومد بهش گفتم ما به درد هم نمیخوریم

خودخواهی آن است که از دیگران بخواهید، آنگونه که شما دوست دارید، زندگی کنند.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز