همونم ک برادر شوهرم با دختر داییش ریخته بود رو هم

گفتن شاتا فیکه واسه همینم حتما ترکیده ....

ماجرا چی بوده؟ من تو اون تاپیک نبوذم

کار عاقلانه ای کردی که به همسرت گفتی

اینم شد تجربه که دیگه برای کسی دلسوزی بیخود نکنی

متوجه نشدم 

خوب کردی که گفتی بعد اگر اتفاقی میوفتاد میگفت چرا به من نگفتی همه تقصیرا گردن تو بود دیگه هم دخالت نکن خودت بکش کنار به شوهرتن بگو دخالت نکنه بهتر هست

اخه چطوری بااین همه ستل زندگی کردن یاد نگرفتین خودتون و تو جریانات این قوم نندازین 

الان عشق اونا بیشتر میشه و ادم بده شما میشی 

بهش فقط میگفتی مامانم همیشه میگفت کرم از خوده درخته من هیچ وقت نفهمیدم تاالان که تو وجریاناتتو شنیدم معنی این جمله رو فهمیدم

بنظرم کار خوبی کردی که به همسرت اطلاع دادی و شما و ما هرکسی موظف هست اول زندگی خودشو حفظ کنه نجات بده شما زیاد خودتونو قاطی ماجراهای اونا نکنید حالا امروز دختردایی بوده شاید بعداً به یکی دیگه پیام بده اون وقت چی . شما که اونجا به عنوان داور وسط ننشستید مردم رو از کارهای بدشون منصرف کنید به اون دختر دایی بگید که برای راهکار بره پیش روانشناس البته من فقط متن اسمس های شما رو دیدم بعدش رو نخوندم چیزی 

اونو دیگه نمی‌دونم چطور فهمیدن 

بنظرم دیگه اصلا از شوهرت نپرس چی گفتن و چکار کردن اگه خواست یه حرفی هم بزنه بگو علاقه ای به شنیدن هرزگی بقیه ندارم اون بارم بخاطر جاریم خواستم به داداش هرزه ات بگم‌ تا خودشو جمع کنه

اصلا نباید دخالت کرد

منم برادرشوهرمو با ی زن دیدم دوست دختر قبلیش بود 

پرستار بیمارستانی بود که من زایمان کردم شناخت از فامیلی

شوهر منم گفته‌بود فلانی رو دیدم که کارش اشتباه بود

بعد زنگ زد بهش حسابی داد و بیداد کرد که جنبه نداری و اینا

ولی من میخواستم ب جاریم بگم شوهرم گفت نگو تو بده میشی

برادرشوهرت دیگه پیام نداد؟ 

به شوهرت چی گفته بود ؟