2777
2789
عنوان

آرزوهای پسرم 😭💔

| مشاهده متن کامل بحث + 3322 بازدید | 116 پست
مثلا در مورد بچه هیچوقت نظری نمیده حتی میگیم چنتا اسم خوشگل بگو مشارکت نمیکنه و اسمی نمیده اوایل میگ ...

اسی من عمه هام ناتنی بودن چند تا ..خودشون میگن خیلی مادربزرگمو اذیت میکردن فکر میکردن جای مادرشون اومده تا بزرگتر شدن و مادر شدن  متوجه شدن

میخوام بگم این چیزا طبعیه و البته بسیار سخت برای هردو طرف

این که میگی باردار هم هستی قبول کن چقدر میترسه دیگه بهش توجه نشه و شاید هنوز رو بچگی فکر میکرده شاید مامان و باباش اشتی کنن و دوباره خانواده بشن

یکی از دوستان بسیار نزدیکم از همسرش جدا شده و ۳ تا بچه داره دختر بزرگتر ۱۵ سال داشت و خیلی میترسید با اینکه پدر خونده فوق العاده ای داره 

همش میگفت اینا منو بیرون میکنن مادرم تنهام میزاره گفتم خودش بهت گفته .گفت نه ولی من میدونم اونا با هم خیلی خوشحالن ..ما رو بیرون میکنن ..و ادیتشون میکرد..الان ولی عاشق پدر خواندش هست  الان متوجه هست ترسش بیمورد بوده و بچه ها واقعا دوستش دارن متوجه محبتش هستن اینکه کارههایی که اون میکنه پدر خودشون براشون نکرد

نگران نباش بعد دنیا اومدن بچه متوجه میشه که مشکلی براش پیش نمیاد درست میشه البته اینم بگم بچه های خود ادم هم گاهی از این حرفا میزنن که واقعا از بچگی هست 


بدون کلام سابق !!!!!!کاربر قدیمی ۹۶/۳/۱۲ هستم..که ترکید..

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

سختگیر نیستی؟ خسیس نیستی؟ تنبیه بدنی نمیکنی؟ حرف بد بهش نمیزنی؟

تنها حساسیتم نسبت به تکالیف مدرسه و زبانشه اونم نه با تنبیه هیچ کمبودی هم نداره اطاقش پر از توپ و انواع اسباب بازی و ماشین و عروسکه هر بازی فکری  و سرگرم کننده ای داره کمبود مالی نداریم ک خسیس باشم میدونم خیلی از وسایلش هم بیش از حد نیازشه و شاید مخرب هم باشه اینهمه وسیله ولی هر بار یا خودش خواسته نتونستم نه بگم یا بهش ب عنوان جایزه و کادو دادیم حرف و بد و تنبیه بدنی هم بهیچ وجه ندارم آخه شخصیت خودشم آرومه آتیش نمیسوزونه حرف گوش کن هم هست تا حدودی

من یه مادر قوی ام  
اسی من عمه هام ناتنی بودن چند تا ..خودشون میگن خیلی مادربزرگمو اذیت میکردن فکر میکردن جای مادرشون او ...

اتفاقا گاهی باباش نسبت ب بی تفاوتیش بخاطر بچه و اینکه هیچ حرف و مشارکتی نمیکنه تو بحثامون میگه ممکنه بچه بیاد بدتر بشه نباید تنهاشون بذاری با هم و از این حرفا ولی من فک میکنم بچه بیاد و مبینم با قضیه رو به رو شه حساسیتش کمتر میشه ینی قلبا مطمعنم که اینطوری میشه

من یه مادر قوی ام  
تقصیر شما نیست استارتر ، تقصیر شوهرته که با وجود دو تا بچه فقط به فکر خودشه و رفته دوباره یه زن جوون ...

اصلا حرفتو قبول ندارم تاپیکای قبلمو بخون شوهرم هم سنی نداره باید میرفت پیرزن میگرفت؟؟ضمنا هر کی ازدواج دوم هم داشته باشه اکثرا میخان بچه ی مشترک هم داشته باشن حتی اگه دوطرف بچه هم داشته باشن الان نمونش جلوی چشم خودمم هست منتها بچهای طلاق بهر حال از نظر روحی خیلی حساسترن نسبت ب بچه های عادی و این چالش ها و حتی بدترش هم تو رندگیشون هست من اینا رو میدونم و تاپیک زدنم هم بخاطر اینه که نمیتونم در این رابطه با اطرافیانم حرف بزنم چون احساساتی برخورد میکنن و اینکه با حرف زدن و مطرح کردن مشکلات آدم ب نوعی سبکتر میشه

من یه مادر قوی ام  
داداش منم به مامانم میگه  یبار انقد حرفای بد درمورد مامانم نوشته بود تو کاغذ  مامان بده. ...

بیین من خیلی دوس دارم الان پسر منم بیاد با خودم حرف بزنه حتی تو روم بگه که خداقل دلیلشو بدونم اتفاقا اینطوری بهتره آدم میدونه با چ مشکلی رو ب روعه،مبین حرفی نمیزنهحالا میخام ب باباش بگم باهاش حرف بزنه و بگه که مامان نمیدونه و من خودم اون بطری رو دیدمو خوندمش,شاید ب باباش بگه

من یه مادر قوی ام  
حتما یه بار که دعواش کردی نوشته چون پسر دخترخاله منم با مامانش دعواش شده بودمامانشو مث غول تو نقاشی ...

تو این سه ساله اصلا بهش تشر نزدم ،رفتارم باهاش جوریه که شوهرم همیشه پشت سر من از مامانم تشکر میکنه 

من یه مادر قوی ام  
تنها حساسیتم نسبت به تکالیف مدرسه و زبانشه اونم نه با تنبیه هیچ کمبودی هم نداره اطاقش پر از توپ و ان ...

عزیزم من نفهمیدم شما مادرشی یا مادرخوندش؟ 

بهترین اتفاق زندگیم سال 1402 اتفاق افتاد ولی سال 1402 بدترین سال زندگیم بود ،درواقع بهترین اتفاق زندگیم در بدترین سال عمرم اتفاق افتاد و در واقع حتی بهترین اتفاق هم نتونست بدترین سال رو به بهترین سال یا حتی یه سال معمولی تبدیل کنه/ من ناراحت نیستم، نمیخوام هم برگردم به اون روزا، متنفر هم نیستم، فقط حسرت میخورم کسی هست بفهمه چی میگم؟/خاطرات عجیبند. 

تو این سه ساله اصلا بهش تشر نزدم ،رفتارم باهاش جوریه که شوهرم همیشه پشت سر من از مامانم تشکر میکنه&n ...

عزیزدلممم   خب ی جوری ریشه یابی کن نگران نباش مطمئن باش از رو بچگی گفته 




اگه فهمیدی چرا اینو نوشته میتونی بگی بهم دلیلشو؟ یا تگم کن 

هرچه دادم به اوحلالش باد
نه اصللالا به باباش نگو باهاش حرف بزنه بدتر میشه یا خودت باهاش حرف بزن یا بیخیال شو انگار اصلا اون ...

چرا فک میکنی بدتر میشه مگه باباش میخاد دعواش کنه؟؟اصن به باباش گفتم بگو مامان نمیدونه خودم دیدم تو اطاقت و خوندم فک نمیکنم بد بشه چون رابطش هم با باباش بد نیست

من یه مادر قوی ام  
داشتم فکر میکردم حتی اگر فرزند خونیتون بود ممکن بود همچین کاری کنه توی عصبانیت پس به دل نگیرین حس م ...

شده بارها جلو خودشم به باباش گفتم بذار مامانشو ببینه میدونه که من مخالف نیستم با رفتنش 

من یه مادر قوی ام  
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز