اسی من عمه هام ناتنی بودن چند تا ..خودشون میگن خیلی مادربزرگمو اذیت میکردن فکر میکردن جای مادرشون اومده تا بزرگتر شدن و مادر شدن  متوجه شدن
میخوام بگم این چیزا طبعیه و البته بسیار سخت برای هردو طرف
این که میگی باردار هم هستی قبول کن چقدر میترسه دیگه بهش توجه نشه و شاید هنوز رو بچگی فکر میکرده شاید مامان و باباش اشتی کنن و دوباره خانواده بشن
یکی از دوستان بسیار نزدیکم از همسرش جدا شده و ۳ تا بچه داره دختر بزرگتر ۱۵ سال داشت و خیلی میترسید با اینکه پدر خونده فوق العاده ای داره 
همش میگفت اینا منو بیرون میکنن مادرم تنهام میزاره گفتم خودش بهت گفته .گفت نه ولی من میدونم اونا با هم خیلی خوشحالن ..ما رو بیرون میکنن ..و ادیتشون میکرد..الان ولی عاشق پدر خواندش هست  الان متوجه هست ترسش بیمورد بوده و بچه ها واقعا دوستش دارن متوجه محبتش هستن اینکه کارههایی که اون میکنه پدر خودشون براشون نکرد
نگران نباش بعد دنیا اومدن بچه متوجه میشه که مشکلی براش پیش نمیاد درست میشه البته اینم بگم بچه های خود ادم هم گاهی از این حرفا میزنن که واقعا از بچگی هست