گفته یکبار دربچگیم هم خواب امام رضا را دیدم که چندین نفر ایستاده بودیم که امام رضا به هممون کاسه آب داد
به خواهرم گفته من همیشه به اهل بیت ایمان داشتم ولی پیش خودم فکر میکردم تا حالا هیچکاری براشون نکردم فقط خیلی کوچک بودم که رفتم دوتا بسته خرما گرفتم و به هیئتی که رد میشد دادم و یکبار در اربعین یک شب خیلی گناه کردم و شبش خواب یک آقای را دیدم خواستم بهش نگاه کنم نتونستم رویم را برگردانم بهم گفت تو نمیتونی من را ببینی گفت لعنت به تو و رفت
و میگفت پشیمونم نشده بودم الان فکر میکنم شاید خدا خواسته با این مریضی من از خواب بیدار بشوم و گفته همش قبلا فکر میکردم خب من پول دارم و میتونم درمان بشوم ولی خدا خواست نشونم بده که نه پول نه دکترها اگر خدا نخواهد کاری از دستشون بر نمیاد