2777
2789

خواهر من قبلاً مغازه لباس بچه در تجریش داشت که با یک دختر خانمی که لباس زیر زنانه می‌فروخت آشنا شده بود این خانم کارو کاسبی و درآمد خوبی داشت و وضع مالی خوبی پیدا کرده بود خواهر من که جای دیگری مشغول به کار شده بود با هم گاهی ارتباط تلفنی داشتند تا اینکه سال گذشته که خواهرم با این خانم تماس گرفت گریه کنان گفت سرطان رحم گرفته و خدا را شکر میکرد وضع مالیم خوب میتونم معالجه کنم و خوب بشوم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

پدر در زمان کرونا ریشه شون پر شده بود  دکترا قطع امید کردن از بابام  متوسل شدم به امام ر ...

عزیزم میشه برای منم دعا کنی امام رضا حاجتم بده😭

چ دعای خوندی جواب گرفتی

خیلی حالم بده لطفا ی صلوات برام بفرستین

یکی از آشناها میگفت شوهر خالم قدش خیلی کوتاه بود.همیشه دوست داشتم شوهرم قد بلند باشه

اولین بار که رفتم مشهد ازش یه شوهر قد بلند خواستم که موتورم داشته باشه😅

یه همسر قد بلند موتور سوار قسمتم شد

البته این مال حدود ۳۰ سال پیشه

عزیزم میشه برای منم دعا کنی امام رضا حاجتم بده😭 چ دعای خوندی جواب گرفتی

ایشالا قابل باشم چشم حتما ❤️

اینقدر اون زمان پریشون بودم که نمی‌دونستم چی بخونم همینطور قرآنو باز میکردم هرچی که میومد می‌خوندم بی شمار صلوات میفرستم و آیت الکرسی هم می‌خوندم 

🤍✨Beauti Lady

خواهرم چند وقت پیش به این خانم زنگ زده که گریه کنان گفته حالم بد و متاستاز زده بوده که گفته نمیتونم صحبت کنم خواهرم گوشی را قطع می‌کنه باز شب تولد امام رضا سال ۱۴۰۳ یعنی همین چند شب پیش خواهرم میگه یادش کردم و باز بهش زنگ زدم گفته دارم میرم مشهد فردا از توی حرم بهت زنگ میزنم 

خواهرم برای ما ویس گذاشته که من از روی ویسهاش دارم برای شما می‌نویسم 

این خانم میبینه توی یک صفحه از معجزه امام رضا گذاشتند می‌ره اونجا پیغام میده همه اینها دروغ ( قبلاً رفته بوده امام رضا شفاش را خواسته بوده ) من دیگه عقیده ندارم اینهمه رفتم به پابوسش وحالم بدتر شده و متاستاز زدم و قبلاً که رفته بوده از توی حرم گرو برداشته که بعداً اضافه کنه و بذار سرجاش خلاصه گفته بود خیلی از دست امام رضا ناراحت بوده 

چند وقت بعد خواب امام رضا را میبینم که یک سفید پوش یک کاسه آب میده دستش در همین حین پدرش می‌ره آشپزخانه صبح میگه یعنی من خواب امام رضا را دیدم خلاصه نیت می‌کنه یک نذری انجام بده توی فکرش میگه نذر میکنم یک پولی به دکتر نبی بدهم که کمک به زندانیان میکنه و یک پیغام توی پیج دکتر نبی میده  تا اینکه توی مغازه  حالش خیلی بد میشه بطوریکه می‌افته یک خانم وارد مغازه میشه و یک شکلات بهش میده که حالش بهتر میشه 

ببخشید اول حالش بد میشه که خانومه وارد مغازه میشه بهش شکلات میده اینم بهتر میشه بهش جنس میفروشه خانمه که می‌ره تو پیج دکتر نبی پیغام میده یک ساعت نمی‌گذره که میبینه یک آقایی میاد پشت شیشه و وارد مغازه میشه میبینه دکتر نبی جریان را برای دکتر نبی تعریف می‌کنه دکتر نبی میگه من همیشه  توی سمینارهای اشک همه را در نیاوردم الان تو اشک من را در آوردی دکتر نبی میگه من رفته بودم عسلویه میخواستم لباس زیر نخی بخرم که پیدا نکردم میگه من هر جا میرم من را میشناسند ولی اونجا هیچکس من را نمی‌شناخت تا اینکه میاد تهران و میگه نمی‌دونم چطور سوار مترو شدم من چندین سال بود که سوار مترو نشده بودم و به دلم افتاد بیام تجریش و چشمم افتاد به این پاساژ و  از پله ها یکراست میاد پایین 

۶ تا لباس زیر انتخاب می‌کنه که ۶۰۰ تومن میشه اون خانم پول نمیگیره و میگه بگذارید برای کار خیر دکتر نبی میگه ما می‌خواستیم خانمی که باردار براش ۲ ت پابند بگیریم که که وضع حملش در زندان نباشه و بلکه دیگه به زندان نره که این خانم میگه من هزینه پابند را میدهم 

ببینید دکتر نبی نه آدرسی از این خانم داشته نه چیزی میدونسته و خود امام رضا ایشون را فرستاده بوده و نشونه به این خانم داده با فرستادن دکتر نبی 


این خانم به دوستش میسپاره که تولد امام رضا براش جا بگیره که دوستش میگه جا نیست خلاصه روز پیشش تماس میگیره که جا پیدا شد یکجاهست که مهمانپذیر امام رضا هست که همینطوری بهش میدهند بره اونجا یکجا خالی میشه بهش میدهند 

گفته یکبار دربچگیم هم خواب امام رضا را دیدم که چندین نفر ایستاده بودیم که امام رضا به هممون کاسه آب داد 

به خواهرم گفته من همیشه به اهل بیت ایمان داشتم ولی پیش خودم فکر میکردم تا حالا هیچکاری براشون نکردم فقط خیلی کوچک بودم که رفتم دوتا بسته خرما گرفتم و به هیئتی که رد میشد دادم و یکبار در اربعین یک شب خیلی گناه کردم و شبش خواب یک آقای را دیدم خواستم بهش نگاه کنم نتونستم رویم را برگردانم بهم گفت تو نمیتونی من را ببینی گفت لعنت به تو و رفت

و می‌گفت پشیمونم نشده بودم الان فکر میکنم شاید خدا خواسته با این مریضی من از خواب بیدار بشوم و گفته همش قبلا فکر میکردم خب من پول دارم و میتونم درمان بشوم ولی خدا خواست نشونم بده که نه پول نه دکترها اگر خدا نخواهد کاری از دستشون بر نمیاد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792