موندم تو کار مردم
چ سودی میبرن از زندگی بقیه سر در بیارن
ی مطب هست کنارمون طرف دکتر نیس و سواد نداره و ی مشت زن *** دور خودش جمع کرده یکیشون بوتاکس و ژل میزنه یکیشون حجامت میکنه . خودشم ادعای پیغمبری گرفته که درمان میکنم مردمو و دکترای طب سنتی دارم 0( طرف مرد ِ)
بعد که میومد ازمون خرید میکرد برا مطبش و منم تو گیر و دار طلاق بودم . مادرم از روی سادگی رفته بود بش گفته بود که دخترم حاش بده ی دمنوشی چیزی بده بش بدم عصبی نباشه
بش گفته بود چشه . گفته بود داره طلاق میگیره
آقا از اون موقع مزاحمتهاش شروع شد . آما ب روش خودش : من دوست دارم و روت تعصب دارم و هرچی میخای ب خودم بگو . پول میخای بهت میدم
تا من ک خواستم برگردم سر زندگیم و برگشتم شهر سکونتم اما بعد دوهفته برگشتم و طلاق گرفتم
وقتی برگشتم اومد بهم گفت میخای بفرستمت خارج از کشور البته ممکنه دووم نیاری اونجا ک میخای بفرستمت
آقا منم فهمیدم چی میگه شاکی شدم و دعوام شد باش