خودت میگی قدیم سطح فرهنگ ها فرق می کرد.
همون زمان هم اونایی رو که تو بچگی شوهرشون دادند چیزی از ازدواج نمی فهمیدند و راضی نبودند نمونه اش مادر خودم می گفت روز عروسی ام با لباس عروس همه اش از دست بزرگترها در می رفتم و می رفتم تو کوچه ها با پسرها بازی کنم تو نوزده سالگی ۳تا بچه ی بزرگ داشته در حالیکه خودش فرصت بچگی کردن رو نداشته از بس سنش کم بوده بچه اش کنار گذاشته با عروسک بازی کرده مادرشوهرش بهش گفته بیا با عروسک خودت بازی کن
مادر هرگز راضی نمیشد که دخترها شم مثل خودش تو سن کم ازدواج کنند