ساعت هفت و نیم رفتم برای یه خریدی تو میدون اصلی شهر ، وقت برگشت یکم دیر شده بود میدون پر آدم بود ولی تاکسی یکم سخت گیر میومد
استایل چطور بود.
بعد من منتظر تاکسی بودم ، دیدن این مرده آروم از اونطرف تر میگه منتظر تاکسی هستی ، برام مهم نبود حرفش ، گفتم شاید خودشم همینطوره
خب الان میخوای چیکار کنیم ؟ دنبال بحثی
دیگه زورتچن به افغانستانی که میرسه
یه کم دادو بیداد میکردی دونفر پیداشون میشد یه درس حسابی بهش میدادن
منم یبار یه مرد هیز ،که سن بالا بود افتاد دنبال منو کسی که همرام بود فقط گمونم ایرانی بود 😐
به راهم ادامه دادم تا تاکسی پیدا کنم ، گفتم دربست ، تاکسی اومد گفت مسیرم نمیخوره ، دیدم اینم میخواد به تاکسی چیزی بگه اما نگفت ، اونطرف تر دربست گرفتم ، یه دفعه پرید اومد گفت خانم میشه منم بیام با ماشینتون
منم ساده فکر کردم هم مسیر هست
چون معمولا تنها و با تاکسی جایی نرفتم ، خیلی تو باغ نبودم
خدا خیری به راننده بده یه دفعه بهش تشر زد برو آقا ، دربست هست
برای منم خیلی پیش اومده که توسط اتباع مورد آزار کلامی یا از این مدل تعقیب ها قرار بگیرم...و واقعا این فاجعس..
واقعا موندم قصدش چی بود ، خوب شد راننده حواسش بود ، مگر نه خونمو پیدا میکرد
خب بقیه اش
هیچی یا دنبال دزدی بوده یا تجاوز
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
