منو مامانیم باهمدیگه تله پاتی خیلی خوبی داشتیم
ما معمولا هر ۲هفته یکبار پنجشنبه ها میریم مزار مامان و داداشم متاسفانه میبینم ۳بار من نمیتونم یا نمیرسم که همراه بابقیه برم مزار پیش مامان و داداشم
اونروزی خیلی ناراحت شده بودم عکس مامانیمو نگاه میکردم و بهش میگفتم مامان از من ناراحتی که دوست نداری بیام پیشت؟! اگه از من ناراحتی تروخدا امشب بیا به خوابم بهم بگو اگرم از دستم ناراحت نیستی بیا به خوابم بهم بگو بریم بیرون من دقیقا همون شبش ساعت ۳:۴۰بود که خواب دیدم مامانم داشت باهام صحبت میکرد اما دلهره و ناراحتی و گریه ش بابت بابام بود یعنی بخاطر اون مرده عوضی داشت گریه میکرد توی خوابم بابام با مامانم مثل وقتیکه زنده بود داشت دعوامیکرد...
الان مامانیم از دست من که ناراحت نیست؟!
از دست بابای من ناراحته؟!
🌹🌸