احتمالا از اون آدماست که خوبی و بدیش با همه واسه همین عذاب وجدان داری
این مسأله رو گنده ش نکن برای خودت من دوازده ساله عروس مادرشوهرمم فقط توی بارداری ازش بدم میاد سر پسرم همین بودم الان سر این یکی هم همینم تقریبا
من توی بارداری از همه کسایی که یه ذره بدفاز باشن یا یه چیز کوچیک بگن برن توی مخم بدم میاد دست خودم نیست با همه هم اینطوری ام
ولی بعد زایمان و گذشتن از دوره سخت اول تولد همه چی اوکی میشه
الان پسرم خیلی مادربزرگش رو دوست داره چون من واقعا توی حالت عادی مادر شوهرمو دوست دارم چون ذاتا آدم بدی نیست واقعا
همینا قبل عروسی تو روی بچشون نگا نمیکنن تا زن‌میگیرن براشون یادشون میفته ای وای این پسر عزیزکرده من بوده!
رو نده و دورازجون کلفتی نکن براشون! خیلی سخته باهاش یه جا بودن خدا صبرت بده درکت میکنم
واقعا شرایطت سخته حق داری
خودتو بزن پرویی بگو به شوهرت بگو ماساژ بده
من شوهرم منو ماساژ میده خسته میشه دیگه جون دومی ماساژ دادن نداره😂😂بچزونش
یا بگو شما چغری بد بدنی من ظریفم نمیتونه ماساژت بده 😂😂
نه بابا همچین خیری نداره و خوبی نکرده به من! خنثی و بد رفتار تقریبا و انگار نه انگار عروسشی
کافیه یکی ازم تعریف کنه جلوش!خودشو میزنه اون راه که من نشنیدم!
این مدت بارداری ام خیلی ناراحتم کرده! امیدوارم بچم اصلا دوستش نداشته باشه
خودمم دیگه نمیخوام رفتار خوب داشته باشم میخوام عادی باشم و خنثی
عزیزم‌اگر همسرت واقعا اهل شنیدن و درد دل هست اروم بگو بهش
نه با تشر و رفتار بد و فحش و دعوا ! بگو که ناراحتی از یه سری رفتارا و باهاش درد دل کن
همین شوهر بعدا میگه چرا به من نگفتی و یهو اینجوری شدی!
فقط دعوا و فحش و تشر نزن و یادت باشه با مهربونی و ارومی و درد دلی بگی بهش
چیزایی که از رفتار های منفی مادرشوهرت مثال زدی اصلا از نظر من مسأله خاصی نیست حساسیت های بارداریه ولاغیر
بعدشم خود به خود خوب میشی چه بخوای چه نخوای
من سر پسرم همینطوری مثل تو بودم البته بعد تولد پسرم افسردگی جدی گرفتم تراپی انجام دادم
بعدا فهمیدم مادرشوهر بهونه بوده آدم توی بارداری و زایمان کلا از نظر جسمی ضعیف میشه روحش هم درگیر جزییات بی اهمیت میشه
