2777
2789
عنوان

یکمی درد دل داستان زندکی

210 بازدید | 21 پست

پدرشوهرم چون ازاول پسندش نبودم منو نخاست.مادرشوهرمم همینطور.دوتاعروسای دیگش سلیقه خود پدر شوهرم بوده بزرگه دختر دوستش..کوچیکه دختر داداشش..برا همسرمم میکقته یا دختر عموت یا دختر داییت.ایناهم ک ژنتیکی همه چاق هستن.(به خانومای چاق توهین نشده..فقط خاستم بدونید چرا شوهرم گفته نه.وگرنه مامان منم چاقه)اینام همه چاقن ازون مدلا ک همه جاشون چاقه تناسب اندام اصلا ندارن.خلاصه ک شوهر منم نخاسته من نمیدونستم قبل از ورود من تو اینخونه دوساله ک مشاجره و دعواست.شبیم ک اومدن رک راست گفت پسرم خوشه و لباس تنش.و پدر ساده منم فکر کرد ک داره مثال میزنه..فکر نمیکرد ک راست بگه.عقد کردیم.و بعدش دیدم واقعا خودشه لباساش.یک سااال بیکار بود.پدرشوهرم دریغ از یک قدم..بعد یک سال قبول شد و رفت سرکار..تو اون یک سال عقد ک سرکار بود از حقوقش میموند گفت برات طلا میخرم.اونزکان یه لنگه النگو ۴گرمی ۶۰۰تومن بود..یه لنکه خرید مادروشورم فهمید..رفتتتتتتت تا لنگه بعدی ک بخره...پدرشوهرم ازش پول میکشید...وام 

وام ازدواج اون موع ۶تومن بود پدرم گفت من نمیخام مال دامادم ..فکر میکرد بده به شوهرک با ۶تومن وسایل بهتر بخره..اون موقعدبیکار بودش شوهرم همون اوایل عقد..اونم پدر شوهرم گفت میتونی قست بدی بردار نمیتونی خودم قسط میدم خودم برمیدارم..رفت با ها ۵تخته فرش خرید.چقدر دلم سوخت نگفت بزار گره از کار بچه م باز کنم...تمام تکیه هایی ک باید میخریدن دخالت کرد..بابام گفت بزار به دلش برداره هیشکی بد بچه شو نمیخاد...هرکار خواست کرد..قسطام افتاد گردن شوهرم..شام عروسی..تالار...همه چی با شوهرم همه از دم قسسسسطططط...اول زندکی تو‌مستاجری له شدیم

خلاصه...ک برای بقیه بچه هاش سنگ تموم گذاشت.چقپر برای کارشون دوندکی کرد..برای هزینه ها شون ...برای همچی..۱۰ساله دریییغ از اینکه یه برنج بگیره برامون...یادحتی از شهر دیکه میاد خونه مون دوتا چیپس برا بچه هام بگیره...اصلاااا....حواله ماشین مادران افتاد..فروختم باهاش ماشین خریدیم...من کل زندگیم راهنمایی های پدرم وخانودم بوده برامون.ماشین خریدیم داشت جلز ولز میکرد..چرا به نام‌پسرم‌نزدی..توخونه خودم...با اون همه مشکل مالی داشتیم..گفت تو‌ماشین بفروش..پولشم یزن به حساب پسرم خودم براتون وام میگیرم...ک من فهمسدم منظورش چیه..قبول نکردم فقط میخاست چیزی به نامم نباشه..وگرنه کسی ک ۲۰۰هزارتومن قسط وام ازدماج ازما دریغ کرده وامش کجا بود

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

گقتن پسرمون اسیر عبیر خودش کرده...گفتن جرا قبل خرید ماشین با ما صلاح مشورت نکرده..دلخور شدن...من پدرم خیییلی به دادمون رسید...یه بار خیلی قسط داشتیم..بچه هامم مریض شدن..پولم نداشتیم..خودم زنگش زدم..ک بابا بخدا نون خالیم نداریم بخوریم..بچه هام مریض بودن هرچی داتشم خرج دارو‌شده..گفت من خودم مشکل مالی و اقتصادی  دارم ندارم هیجی...یعنی روزی ک من به نون خشک محتاج بودم..من هیچی..پسرشم هیچی...به نوه هاش رحم نکرد

عزیزم بی خیال خانواده همسرت شو .مهم همسرته که معلومه میخوادت

اخه گاهی کار همسرم ک گیر میکنه میره پیش مامان بابام...و من خوشم نمیاد بهش میگم انقدر خودتو‌محتاج نشون نده..میگه خب وقتی میدونم گره گشا هستن چرا نرم..مث‌مامان باباس خودمن.ولی من برداشت میکنم ک اونا فکر کنن شوهرم داره سو استفاده میمنه

اخه گاهی کار همسرم ک گیر میکنه میره پیش مامان بابام...و من خوشم نمیاد بهش میگم انقدر خودتو‌محتاج نشو ...

همین که گوشزدمیکنی خوبه وگرنه دامادزود بدعادت میشه باید روپاخودش باشه

۷۵.۹۲۸۰
همین که گوشزدمیکنی خوبه وگرنه دامادزود بدعادت میشه باید روپاخودش باشه

رو پای خودشه.کارش همجیش.ولی مثلا این برج قسطامون زیاد بود..دخترمم مریض منم مریض پول کم اورده بود از مامانم قرض کرد.به نظرم خوب نیومد.

گلم گردنبندتو پیدا کردی؟گذشته رو‌ول کن این مهمه

ن متاسفانه.احتمال خییلی زیاد میدم دختر سه ساله م برداشتهدباشه انداخته باشه جایی..من حتی فکرشم نمیکردم ولی الان چندین روزه باشوهرم زیر نظر داریمش..و میبینم ک کجاها رو فوضلی میکنه🥲

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792