یادمه 12 ساله بودم
بعد از ظهر روز 13 بدر بود
با خواهرم داشتیم مسخره بازی درمی آوردیم
پاش رفت رو ناخن دستم
ناخنم پرت شد از ریشه دراومد
یادم میفته قلبم تیر میکشه. تا مدتها درد داشت.
الهی دردم گرفت🤧😂
عجب پایی
همه سیزده بدرا مث همیشه حالم بد بود یا تو خونه تنها بودمو بقیه رفتن بیرون یا اون باید یه گوشه فقط نگاه میکردم 🥲
بدترین اتفاق اینه که همیشه دو سه نفر بودیم بابام که هیچوقت نمیومد و جدا از این یه فامیل درست و حسابی نداشتیم که باهامون بیاد ...
و این حس که بقیه شلوغن و با فامیلاشونن و ما چند نفر خیلی خیلی بده
یادمه سیزده بدر اعتکاف بودم شب ک اومدم خونه وسایل جمع کردیم با دوستامون بریم شمال
نصف شب گفتن عزیزترین عمه م فوت کرد
ماهم سرجامون تمرگیدیم
رفتیم پارک. دخترم رفت سر سره سوار بشه
یک بچه کوچولو جلوتر رفت سر خورد. از اون بالا جیش کرد اومد پایین.
پشت سرش دخترم سر خورد!
وااای لباسش کثیف شد
همیشه سیزده به درها نمیدونم چرا نوشابه یا دوغ رو میدن من بازکنم یعنی هربار گازش با فشار خالی میشه لباسامو به گند میکشه.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
4 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
