2777
2789
عنوان

امروز تو مغازه یه پیر مرد هی دست میزد بهم

| مشاهده متن کامل بحث + 480 بازدید | 54 پست
نه این باعث میشه شوهرت فکر کنه نمیتونی از خودت دفاع کنی  هر وقت بدون شوهرت جایی میری مردا بهت ...

منم ترسیدم اون فامیل شوهرم نگه ما همش میایم به ما دست نمیزنه به تو زده

آسمان فࢪصت پࢪواز بݪند است ولی قصّه این است چه اندازه کبوتࢪ باشی..🕊️️

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

 نه نگو بعضی مردا جنبه اشو ندارن برمیگردن میگن ببین چیکار کردی ادم بیشتر حرص میخوره

دقیقا منم به خاطر همین حرف نتونستم پیش فامیل شوهرم حرفی بزنم دقیقا به خاطر همینم دارم خودمو میخپرم

آسمان فࢪصت پࢪواز بݪند است ولی قصّه این است چه اندازه کبوتࢪ باشی..🕊️️
ولی احساس میکنم خودمو سبک کردم😔

نه اصلا

اتفاقا حقش بوده

باید همه این کثافتای از خود بیخود رو زیر مشت و لگد گرفت آخ دلم میخواد تو یه همچین اتفاقاتی منم باشم و منم بزنمشون

منم یه تجربه بد داشتم همون تا یه مدت طولانی یادم نرفت لعنتی

نگوووو تو به فامیل شوهرت نگفتی که حرف در نیاد بعد به شوهرت بگی اولیش به خودت شک می‌کنه و میگه کرم ا ...

منو هم همین فامیل شوهرم برد من اصلا اونجا نرفته بودم گف ما مشتری ثابت اینجاییم

آسمان فࢪصت پࢪواز بݪند است ولی قصّه این است چه اندازه کبوتࢪ باشی..🕊️️

منم تو خرید لباس  رفتم مغازه شلوار سفید برداشتم برای پرو کردن کثافت گفت این و جلو مهمون نپوشی 

نزدیک ظهر و خلوت بود با ترس و لرز شلوار و انداختم و فرار کردم 

خنده های چندشانه و شیطانیش هنوز یادمه

نه اصلا اتفاقا حقش بوده باید همه این کثافتای از خود بیخود رو زیر مشت و لگد گرفت آخ دلم میخواد تو ی ...

یبارم پنجم کبخوندم از مدرسه برگشتنی با دوستم یه مردی جلومون شلوارشو کشید پایین اونجاشو نشون میداد 😐😐چنان فراری کردیم ک نگو الانم بود دادو بیداد میکردم میزدم لهش میکردم

زندگی سخت تر از اون چیزی بود که فکر میکردم...
منم تو خرید لباس  رفتم مغازه شلوار سفید برداشتم برای پرو کردن کثافت گفت این و جلو مهمون نپوشی&n ...

دقیقا  اصلا نمیدونم چرا اینقد منو به هم ریخت

آسمان فࢪصت پࢪواز بݪند است ولی قصّه این است چه اندازه کبوتࢪ باشی..🕊️️
یبارم پنجم کبخوندم از مدرسه برگشتنی با دوستم یه مردی جلومون شلوارشو کشید پایین اونجاشو نشون میداد 😐 ...

واااای عجب بیشرفی بوده 😑

من یه بار تو شب بازار بودیم دوران مجردی با مامان و خواهرم بعد یه غرفه برای دیدن یه چیزی واستاده بودیم یادم نیست

خیلی شلوغ بود همه زن بودن بعد همش یه یارو خودشو از پشت سرم میمالوند بهم من فکر کردم از این زنای پیره که به زور خودشو میخواد بین جمعیت جا بده دو بار این کارو کرد برگشتم دیدم مرده اصلا بدنم یخ کرد

خدا لعنتش کنه خیلی حالم بد شد

تا چند سال میترسیدم تو جاهای شلوغی برم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز