یه بار شاید ده سال پیش بود با مامان و خواهرم رفتیم شب بازار جلوی یه غرفه که همه زن بودن نمیدونم یادم نیست چی داشت واستاده بودیم شلوغم بود بعد یه مرتیکه اشغال نجس خودشو از پشت سر بهم میمالوند من فکر میکردم زنه
دفعه دوم که این کارو کرد برگشتم دیدم مرده اصلا بدنم یخ کرد و حالم بد شد فقط سریع گفتم برگردیم خونه تا چند سالم تو شلوغی نمیرفتم